مردم شناسی و زبان مردم شهرستان ورزقان
اهالی ورزقان آذربایجانی بوده و به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند. لهجهٔ آنها قرهداغی بوده و تفاوتهای اندکی با لهجهٔ تبریز دارد.
مردم شناسی و زبان مردم شهرستان ورزقان
اهالی ورزقان آذربایجانی بوده و به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند. لهجهٔ آنها قرهداغی بوده و تفاوتهای اندکی با لهجهٔ تبریز دارد.
تاریخچه و پیشینه شهرستان ورزقان
ورزقان پیشتر یکی از بخشهای تابعهٔ شهرستان اهر بوده و ۳۰۰ روستا در تابعیت این بخش بودهاند. در این زمان، این بخش جزء بزرگترین بخشهای استان آذربایجان شرقی بودهاست؛ ولی بعدها بخشهایی از آن به شهرستانهای جلفا، هریس و تبریز ملحق شدند و شمار روستاهای آن به ۱۱۰ روستا کاهش یافت.
به هنگام تشکیل شهرستان جلفا در دههٔ ۱۳۶۰ خورشیدی، بخشی از منطقهٔ دیزمار (دهستان دیزمار غربی) شامل شهر سیهرود و روستاهای تابعهٔ آن، از بخش ورزقان جدا شده و به شهرستان جدیدالتأسیس جلفا پیوستند.
همچنین دهستان خواجه که یکی از دهستانهای تابعهٔ بخش ورزقان بوده، به بخش تبدیل شد. سپس بخش تازهتأسیس خواجه به شهرستان هریس پیوست و بهعنوان دومین بخش این شهرستان شناخته شد.
دهستان اسپران به مرکزیت روستای ینگیاسپران نیز پیشتر از دهستانهای جنوبی بخش ورزقان اهر بوده که در تقسیمات جدید کشوری و همزمان با مستقلشدن شهرستانهای آذرشهر و اسکو از شهرستان تبریز، به این شهرستان پیوست و از دهستانهای تابعهٔ بخش مرکزی شهرستان تبریز شد.
معرفی شهرستان ورزقان
ورزقان
یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان ورزقان واقع شده و مرکز این شهرستان است. این شهر در ۴۰ کیلومتری غرب اهر و ۷۸ کیلومتری شمال تبریز واقع شدهاست. در دهه چهل ورزقان قصبهای بود که ۱۳۹۵ نفر جمعیت داشت. طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفتهاست، این شهر با جمعیتی بالغ بر ۳٬۵۴۹ نفر، چهل و ششمین شهر پرجمعیت آذربایجان شرقی میباشد.
شعری از احمد احمدی برای بکراباد
ایستیرم شانیوه بوگون شعر قوشام یایام شهرتیوی هریانه بئکوو
من مجنونام داغیم داشیم سنده دی گورنده اولورام دیوانه بئکوو
باغلارین بهشت عدن نن گوزه ل هئچ چمن تاپیلماز چیمن نن گوزه ل
هئچ یئر اولا بیلمز وطن نن گوزه ل جنت دن چوخ وارین نشانه بئکوو
قوجالارین غیرتینه حیرانام جوان لارین همتبنه حیرانام
قادین لارین عصمتینه حیرانام عززتلی سوروسن زمانه بئکوو
سولارین زمزم نن نشانه سی وار چای چشمه دیلینده ترانه سی وار
هر کسین عمرونده بهانه سی وار یاشاماغا سن سن بهانه بئکوو
شعری از هاشم نصیری بکرابادی
یارب چه کنم؟
دیوانه ام به عشق تو، یارب چه کنم؟
نام تو ورد زبان است، با لب چه کنم؟
روز و شب چشم براهم، تا بنمائی نظری
با این معامله گر ضرر کنم، با شب چه کنم؟
دل به عشق تو در تب و تاب می سوزد
اگر حاصل نشود مراد، با تب چه کنم؟
مثل مستان، می در پیاله مدحوشم
خدا خدا کند این می، که با شراب چه کنم؟
مثل پروانه بسوخت، بال و پرم در ره دوست
گر دیر رسم به دوست، زین جان بی تاب چه کنم؟
شعر از احمد احمدی - بکراباد
تبریز
منی سوراغلاسان تاریخ دن سوروش تبریزم هرزامان اوجا دی باشیـــم
حادثـــه گونلـــری تک قالمـــارام من ییغیلار دوره مه قوهوم قارداشیـم
تاریخــــین بویوندا محکم دورموشام اییـلمـز داغیلمـــازقالالاریــن وار
دیزیم طاقت دی دی قولوم گوژلودو منیــم ایگیت ایگیت بالالاریــم وار
هرنه اوجالـــیق وار منــده اوردایام بولوت دان نم چکیرداغلاریم منـیم
چوخ قانلاروئرمیشم حقــین یولوندا لاله ینن بویانیب باغلاریم منــیم
هرکیمسه کژباخسامنیم یوردوما هریئـــرده اولســادا دشمن دی منه
هرزامـان ایستـه سم انتقـام آلاّم هانکی آی اولســادا