عضویت در کانال تلگرام بکرآباد


دهستان بکرآباد | اخبار شهرستان ورزقان و دهستان بکرآباد

۱۰۵ مطلب توسط «محمد» ثبت شده است

آشنایی با معدن مس سونگون شهرستان ورزقان

آشنایی با معدن مس سونگون شهرستان ورزقان

موقعیت جغرافیایی:

معدن مس سونگون در استان آذربایجان‌شرقی، 100 کیلومتری شمال‌شرقی تبریز، 25 کیلومتری شمال ورزقان در همسایگی جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان قرار دارد.

- طول جغرافیایی 46 درجه و 43 دقیقه شرقی.

- عرض جغرافیایی 38 درجه و 42 دقیقه شمالی.

- ارتفاع متوسط منطقه 2000 متر از سطح دریا (حداکثر 2700 متر).

- رودخانه‌های پخیر و سونگون در منطقه جریان دارند.

آب‌و‌هوای منطقه سونگون

- زمستان‌های سرد و یخبندان:

حداقل درجه حرارت 30- درجه سانتیگراد.

- تابستان‌های معتدل:

حداکثر درجه حرارت 32 + درجه سانتیگراد.

- حداکثر بارندگی در سال:

350 میلی متر.

- رطوبت نسبی:

52 تا 58 درصد.

- جهت غالب وزش باد:

جنوب‌غربی.


۰ نظر
محمد

مراسم افتتاح مسجد جامع ورزقان با حضور قالیباف و آیت‌الله شبستری

مراسم افتتاح مسجد جامع ورزقان با حضور قالیباف و آیت‌الله شبستری

مراسم افتتاح مسجد جامع ورزقان با حضور قالیباف شهردار تهران و شبستری نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان‌شرقی

مسجد جامع ورزقان که در اثر زلزله اخیر ورزقان 100 تخریب شده بود با همت شهرداری تهران در عرض 3 سال با اعتبار 30 میلیارد ریال در زمینی به مساحت یک هزار و 850 مترمربع با امکانات مجهز در 3 طبقه احداث شده است.

۰ نظر
محمد

باقرخان چگونه کشته شد ؟

باقرخان چگونه کشته شد ؟


باقرخان در تهران منزوی می‌زیست تا قضیه مهاجرت پیش آمد. وی همراه مهاجرین حرکت نمود و شبی در نزدیکی قصر شیرین عده‌ای از کردها به او و همراهانش حمله کرده و او را بقتل رساندند. مرگ باقرخان به همراه هجده نفر از یاران و همراهانش در محرم ۱۳۳۵ قمری آبان ۱۲۹۵ خورشیدی به دست یکی از اشرار معروف کردهای قصرشیرین به نام محمد امین طالبانی به قصد تصاحب اسب و وسائل مهمانان خود، صورت گرفت.

باقرخان بر خلاف ستارخان که شیخی بود، از متشرعه بود، از علمای مخالف مشروطیت که از متشرعه بودند، جانبداری می‌کرد و به آنها احترام می‌گذاشت. او با ستارخان رقابت داشت و می‌گفت: مرد آن نیست که در امیرخیز جنگ کند. مرد منم که در ساری‌داغ با قشون دولتی جنگ کرده‌ام. (علی‌رغم این سخن، این دو بزرگوار دو بازوی قوی و شکست ناپذیر انقلاب مشروطیت بودند). [۳]

دمکراتهای آذربایجان که نهضت خود را در دنباله نهضت مشروطیت و مکمل آن، و خود را وارث سنن مجاهدین آن دوره می‌دانستند، مجسمه باقر خان را در میدان شهرداری تبریز نصب کردند. در ۲۴ آذر ماه ۱۳۲۵ پس از سقوط پیشه‌وری مردم تحت تأثیر احساسات، آن مجسمه را که اثر دمکرات‌ها بود برانداختند. از این رخداد مشخص می‌شود که نهضت پیشه‌وری تا چه اندازه به زیان مشروطیت و آزادی و مفاهیمی از این دست بوده است.[۴]


مقبره باقرخان در مزارستان طوبی - تبریز


۱ نظر
محمد

باقرخان کیست ؟

باقرخان کیست ؟

باقر خان، مشهور به سالار ملّی، جز قهرمانان ملی ایران ، و از مبارزان جنبش مشروطه است. او، فرزند حاج رضا بنا، در سال ۱۲۴۰ شمسی در محله خیابان تبریز زاده شد.[۱] شغل وی بنّائی بود ولی در جریان مشروطیت به مجاهدین پیوست. ریاست مجاهدین محله خیابان تبریز را[۲] بعهده داشت. پس از به توپ بستن مجلس، به دستور انجمن ایالتی همراه با ستارخان به جنگ مسلحانه با قشون دولتی که تبریز را در محاصره داشت، پرداخت. همزمان با او، ستارخان در محله امیرخیز، محله دیگر تبریز، با دولتیان جنگ می‌کرد. در اثر همکاری او با ستّارخان کار مشروطه‌طلبان پیشرفت کرده و تبریز از محاصره درآمد. پس از پیروزی مجاهدین، مجلس شورای ملی باقرخان را به لقب سالار ملی ملقب ساخت، و از او تقدیر نمود.




۰ نظر
محمد

ستارخان چگونه کشته شد؟

ستارخان چگونه کشته شد؟

بعدازظهر اول شعبان ۱۳۲۸ق قوای دولت مشروطه، که جمعاً سه هزار نفر می‌شدند به فرماندهی یپرم خان ارمنی، یار قدیمی ستارخان در تبریز و رئیس نظمیه وقت، باغ اتابک را محاصره کردند و پس از چند بار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین آغاز گشت. در این جنگ قوای دولتی از چند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت تیر استفاده کردند و به فاصله ۴ ساعت ۳۰۰ نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند. ستارخان راه پشت بام را در پیش گرفت، اما در مسیر پله‌ها در یکی از راهروهای عمارت تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و قادر به حرکت نبود. اندکی بعد قوای دولتی او را دستگیر کردند و به منزل صمصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند.[۹]

بعد از این وقایع، ستارخان خانه نشین شد و اوایل اجازه درمان وی داده نمی شد،پس از مدتی که زخم کاری شده بود پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، بر اثر اصابت گلوله هردواستخوان ساق پا شکسته بود و زخم دچار عفونت بود، دوبار پزشکان معالج (لقمان الدوله، حسین خان نظام الحکما، و دو پزشک خارجی) اقدام به عمل جراحی و تمیز کردن زخم نمودند و پس از مدتی شکستگی و زخم بهبودی نسبی پیدا کرد و با وجود کوتاهی پا می توانست با عصا راه برود. ستارخان پس از این واقعه نزدیک به چهار سال زندگی کرد و در تاریخ ۲۸ ذی الحجه ۱۳۳۲هـ. ق (۲۵ آبان ۱۲۹۳ش/ ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴م) در تهران درگذشت.[۱۰][۱۱]

مزار وی در حرم عبدالعظیم حسنی واقع است. نوادگان چندین مرتبه سعی نمودند با کسب مجوزهای شرعی، پیکر وی را به تبریز منتقل کنند که موفق به اینکار نشدند.

منبع: ویکی پدیا


۰ نظر
محمد

ستارخان کیست ؟

ستارخان کیست ؟

ستارخان با نام اصلی ستارخان قره‌داغی از سرداران جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است. وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جانفشانی‌های بسیاری کرد. ستار خان سومین پسر حاج حسن قره‌داغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای سردارکندی (بیشک) ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد.[۱] اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی‌اش بر می‌گشت


منبع : ویکی پدیا


۱ نظر
محمد

شخصیت بابک خرمدین

شخصیت بابک خرمدین

جسارت، زیرکی و استعداد بابک در فرماندهی نظامی در مبارزه طولانی و اعتمادی که پیروانش به او داشتند، بی تردید استثنائی است. طبری می‌گوید هیچ‌یک از خرمدین‌ها جرئت این را نداشتند که امان نامه خلیفه را به فرمان افشین به بابک برسانند.[۲] گفته شده‌است که در گیرودار نبردی که به تصرف بذ انجامید، بابک با افشین دیدار و از خلیفه تقاضای امان کرد. اما با توجه به روحیه‌ای که بابک بعدها (هنگام اعدام شدن) از خود نشان داد، می‌توان حدس زد که از جانب او حیله‌ای در کار بوده‌است. بعد از اعدام بابک، سرش را به خراسان فرستادند که خود نشانه‌ای بر وجود هوادارانی از او در آن منطقه‌است.[۱۸] وقتی فرستاده افشین به بابک رسید، بابک عصبانی گفت که این پیغام را به پسرم برسان: «ممکن است زنده بمانم یا نه. من به عنوان فرمانده شناخته شده‌ام. هر جا که من باشم یا از من یاد شود، من (آنجا) پادشاهم». این کلمات بلندپروازی و اراده وسیع بابک را نشان می‌دهد.[۲] اما بهرامیان معتقد است که بابک در سودای پادشاهی بوده‌است.[۱۸] همچنین به روایت طبری هنگامی که افشین خواست آذربایجان را (به سمت سامرا) ترک کند از بابک پرسید که آیا خواسته‌ای دارد یا نه. بابک جواب داد که می‌خواهد شهرش را ببیند. افشین در شب مهتابی بابک را با چند نگهبان به بذ فرستاد و اجازه داد که به دور شهر بگردد. این نشانه عشق بزرگش به وطنش است. ادعای طبری و ابن اثیر دربارهٔ خوشگذرانی همراه با مست کردن حتی در زمان جنگ به عنوان یکی از ویژگی‌های شناخته شده فرقه تأئید شده‌است.[۲] به گفته بهرامیان بابک به هنگام قدرت، دختران و خواهران زیباروی بطریقان ارمنستان را به زور به زنی می‌خواست،[۱۸] اما یوسفی داستان هرزگی بابک و ربایش دختران زیبای ارمنی با ادعای دیگر طبری - که در آن زنان هنگامی که بابک را اسیر دیدند گریستند - ناسازگار می‌داند.[۲] روایاتی مبنی بر رفتار شجاعانه بابک به هنگام مرگ نقل شده‌است


منبع : ویکی پدیا


۰ نظر
محمد

بابک خرمدین کیست ؟


بابک خرمدین کیست ؟


بابک خرمدین (مرگ ۶ صفر ۲۲۳ (قمری)/۷ ژانویه ۸۳۸ (میلادی)[۲])(برابر با ۱۷ دی ماه سال ۲۱۶ خورشیدی)[۱۴]رهبر اصلی مبارزان ایرانی خرمدین است که بعد از مرگ ابومسلم بر خلافت عباسی شوریدند. خرمدینان مرگ ابومسلم را انکار کردند و معتقد بودند که ابومسلم بازخواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نماید.[۳] در دوران خلافت عباسیان شمال آذربایجان کانون شورش طولانی مدت و خطرناک علیه خلافت بود که توسط بابک خرمدین رهبری می‌شده‌است و بر شمال غرب ایران تأثیر گذاشت و بیش از ۲۰ سال - از ۲۰۱ ه. ق/۸۱۶–۸۱۷ م تا ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م - طول کشید. از نگاه باسورث این شورش قطعاً پایه‌های دینی داشته ولی ممکن است که پایه‌های سیاسی-اجتماعی نیز داشته باشد. شورش او به روشنی از حس ضد عربی ایرانیان در آذربایجان بهره می‌برده‌است.[۱۵] تعداد نیروهای لشکر بابک را در ابولمعالی ۱۰۰ هزار نفر،[۲][۱۶] در تنبیه الاشراف مسعودی ۲۰۰ هزار نفر،[۲] در تاریخ بغدادی ۳۰۰ هزار نفر[۱۶]یا بیشمار[۲] و در تبصرة العوام بیشمار ذکر کرده‌اند[۲] که بی شک مبالغه آمیز است ولی حداقل دلالت بر بزرگ بودن آن دارد.[۲][۱۶]

او زندگی گمنامی در آذربایجان داشت تا اینکه مورد توجه جاویدان بن سهل، رهبر خرمی‌ها که مدت کوتاهی بعد درگذشت، قرار گرفت. بابک ادعا کرد که روح جاویدان در کالبد او وارد شده و تحریک ساکنین بذ را آغاز کرد. او قدرت جدیدی به جنبش دینی-اجتماعی که ریشه در مذهب مزدک داشت، بخشید و از روش‌های خشونت‌آمیزِ ویژه‌ای بهره‌گرفت. به نظر می‌رسد که قیام او از ۲۰۱ ه. ق/۸۱۶ م آغاز و با نقشهٔ حاتم پسر هرمثه، حاکم ارمنستان یاری شده بود و با مشکلات مختلفی در استان‌های شرقی که به دنبال آن مأمون به بغداد بازگشت، آسان گشته بود.[۱۷]

در ۲۰۴ ه. ق/ ۸۱۹–۸۲۰ م مأمون، یحیی بن معاذ را به سوی بابک فرستاد که با درگیری بی‌نتیجه در موقعیت‌های مختلف (جنگی) همراه بود؛ همان‌طور که تلاش دیگر فرماندهان خلافت، شانس بهتری نداشتند. در پایان خلافت مأمون شورش تا جبال هم کشیده شد، که این باعث نخستین نگرانی خلیفه معتصم گردید و باعث شد تا او شورش این ناحیه را ریشه کن کند. در ۲۲۰ ه. ق / ۸۳۵ م معتصم افشین را مأمور سرکوب بابک کرد. این فرمانده قلعه‌های جادهٔ بذ را که بابک ویران کرده‌بود را تعمیر کرد و علی‌رغم شکست بغای کبیر در هشتادسر، توانست طرخان، یکی از فرماندهان شورشی را غافلگیر کند. سپس با نیروهای تحت فرماندهی جعفر خیاط و داوطلبان ابودلف تجدید قوا کرد و در ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م اردوگاهی را تحت حفاظت دیده‌بانها برپا کرد. (چرا که مکرراً از بذ مورد هجوم واقع شده‌بود) بعد از حملهٔ ناموفق داوطلبان، بذ در ۹ رمضان ۲۲۲ ه. ق/۱۵ اوت ۸۳۷ م توسط نیروهای فرغانه‌ای فتح و غارت شد. بابک فرار کرد ولی توسط بزرگ ارمنستانی - سهل بن سنباط - که به او پناه داده‌بود، دستگیر شد و به افشین تحویل داده‌شد. او به سامرا فرستاده شد و در ۳ صفر ۲۲۳ / ۴ ژانویه ۸۳۸ به سامرا رسید. معتصم او را سوار بر فیل به معرض نمایش گذاشت و با بی‌رحمی زیاد او را اعدام کرد. جنازهٔ او بر چوبهٔ دارش باقی‌ماند و منجر شد تا نامش به این منطقهٔ شهر اطلاق گردد.[۱۷]

دستگیری و اعدام بابک پایان جنبش خرمدینان نبود، آنها ادامه حیات دادند تا مدرکی گواه بر حیاتشان در قرن ۳ ه. ق/۹ م باشند. داوطلبان شورش گذشته، که خود را بابکیه نام نهادند، در بذ تا قرن ۵ ه. ق/۱۱ م ادامه حیات دادند و به انتظار مهدی ماندند و آئین خاصی انجام می‌دادند.

منبع : ویکی پدیا


۰ نظر
محمد

ارسباران کجاست ؟

ارسباران کجاست ؟


ارسباران  ناحیه کوهستانی وسیعی است در شمال استان آذربایجان شرقی، که از شمال کوه قوشا داغ  در جنوب اهر تا رود ارس گسترده است.  ارسباران در شرق با شهرستان مشگین‌شهر و مغان، در جنوب با شهرستان سراب، و در غرب با شهرستان تبریز و شهرستان مرند هم مرز است. در سال ۱۹۷۶، یونسکو ۷۲،۴۶۰ هکتار از اراضی منطقه، در محدودهٔ '۴۰ °۳۸ تا '۸ °۳۹ شمالی و'۳۹ °۴۶ تا '۲ °۴۷ شرقی، را بعنوان ذخیره‌گاه زیست‌کره ثبت کرد. توصیف کلی یونسکو به این قرار است، این ذخیره‌گاه زیست‌کره در کوهستانهای قفقازی ایران نزدیک مرز کشور با جمهوری آذربایجان و ارمنستان قرار دارد. ناحیه، با قرار گرفتن در بین مناطق خزری، قفقازی و مدیترانه ای، کوههایی تا ارتفاع ۲۲۰۰ متر، علفزارهای آلپی، دشتهای نیمه‌خشک، مراتع و جنگلها، رودها و چشمه‌ها را شامل شده است. ارسباران محل زیست حدود ۲۳،۵۰۰ کوچ نشین است که عموماً در مناطق حائل (buffer) و انتقالی (transition) ناحیه زندگی می‌کنند. فعالیت‌های اقتصادی در زیستگاه کشاورزی، دامداری، باغبانی، زنبورداری، صنایع دستی و گردشگری را شامل میشود، اما در بخشهای شهری فعالیتهای تجاری نیز در جریان است




۰ نظر
محمد

زبان تاتی - روستای کرینگان ورزقان

زبان تاتی - روستای کرینگان ورزقان

زبان تاتی

تاتی و موقعیت آن

زبان تاتی یکی از هزاران زبانی هست که در دنیا وجود دارد و اندک مردمی در دنیا به این زبان تکلم میکنند. مرکز اصلی این زبان در روستای"کرینگان"از توابع شهرستان ورزقان می­باشد. این روستا در دامنه­ی کوهی قرار دارد که مردم آن بیشتر به شغل دامداری و کشاورزی می­پردازند و نیز با بهره گرفتن از جنگلهای اطراف روستا، امرار معاش می­کنند.

اغلب مردم کرینگان به این زبان آشنایی دارند و به همین زبان تکلم می­کنند .و علاوه بر کرینگان مردم روستاهای دیگری در منطقه­ی خاروانا و میشه­پارا به این زبان صحبت میکنند. همچنین در روستاهای "ونستان" و "خوی­نرو"و چند روستای دیگر با اندک تفاوت در لهجه­ی آن به این زبان آشنایی دارند.

"ابوالقاسم نباتی"از عرفای نامدار منطقه و معاصر با ناصرالدین شاه که در بالای کوهی در روستای بسیار زیبای اُشتبین مدفون است در قصیده­ای زیبا  بعد از توصیف این روستا زبان مردم اشتبین را تاتی می­نامد.

« خوش سلیقه هر یئری ، خلقی سراسر مهربان       دیلّلری تاتی ، ولی شیرین زباندور اُشتبین »

در مورد زبان تات متأسفانه تحقیقات کمی صورت گرفته و منابع مختلف چه از نظر زبانشناسی و چه از نظر تاریخی، کمتر در دسترس قرار دارد . کتاب"زبان کرینگان"تألیف  یحیی ذکا و"تاتی و هرزنی" نوشته­ی عبدالعلی کارنگ از کتابهایی هست که در این زمینه منتشر شده­است.

اکثر مورّخان و محقّقان تاریخ آذربایجان با استناد به کتاب کارنگ اطلاعاتی را داده­اند و مباحث جدیدی را ارائه نکرده­اند. کتاب کارنگ به دلیل یک سویه نگری بخصوص در مورد تاریخچه این زبان زیاد قابل استناد نیست و زبان تاتی که یکی از زبانهای رو به افول و نابودی در جهان است نیاز به تحقیق و بررسی زیادی دارد.

"مینورسکی"می­نویسد: « تات کلمه­ای ترکی است که به عناصر بیگانه که در بلاد ترک می­زیستند اطلاق می­شد.»[1] همانطوری که در بلاد عرب به بیگانگان عجم به معنای غیرعرب گفته می­شد. و در سرزمینهای فارس زبان به اعراب تازیان می­گفتند.

"شمس­الدین سامی" می­نویسد: « ترکان قدیم، ایرانیان و کُردان را که زیر فرمان خود داشتند تات میخواندند.» [2] وی در ادامه می­نویسد: « "سانسون"که در زمان شاه سلیمان صفوی در ایران اقامت داشت در کتاب"وضع کنونی ایران"در توصیف یک مجلس میهمانی، از قزلباشها [با عنوان] ترک، و از تاتها [با عنوان] پارس یاد کرده می­نویسد: « مهماندار عرقچین بزرگی از قلابدوزی و زربفت که دارای نوکی بلند و قسمت پائین آن ملیله دوزی احاطه شده و قسمت فوقانی آن پر از گلنگ بود بر سر داشت این کلاه وقف دوازده امام است و در مواقع رسمی قزلباشها بر سر می­گذارند و ماموران رسمی که از نژاد تات هستند حق بر سر گذاشتن آن را نداشتند.»

محمود بن محمد کاشغری در کتاب لغات خود در مقابل کلمه­ی" بُرک"چنین می­نویسد:

القُلنسوه ؛ و فِی المَثَل : تات سیز ترک بیلماس ، باش سیز برک بیلماس

یعنی : ترک بدون تات نمی­شود و کلاه بدون سر نمی­شود.[3]

و در مقابل کلمه­ی"سُملَم تَت" مینویسد:

سُملَم تت ؛ الفارسیَ الَّذی لا یَعرِف لغت لترک البنه ، و کذالک کل من یعرف الترکیه تسمی سملم   

یعنی : فارس[زبان] هایی را که اصلا با ترکی آشنایی ندارند و همچنین کسی که ترکی نداند سملم خوانده­می­شود.[4]

ملک الشُّعرای بهار تات را به معنی تاژیک یا تاجیک یعنی فارسی زبانان عنوان کرده­است.[5]

ضرب المثلهای زیادی در میان مردم آذربایجان وجود دارد که از کلمه­ی تات در آن استفاده شده­است. وداستانها و شعرهایی درمیان مردم منطقه بر سر زبانها جاری است که در آن اشاره به تاتها شده­است.

مثلاً:                       گوموشی وردیم تاتا                 تات مـنه داری وئـردی

                             دارنی سپدیم  قوشا                 قوش منه  قانات  وئردی

                             قانادلاندیم اوچماغا                 حق  قاپوسون  آچمـاغا

اما اینکه تاتها یک قوم بودند و چگونه آمده­اند و کجا ساکن بوده­اند هیچ اطلاعی در دست نیست. بعضی از محققین آنها را بومیان منطقه می­دانند و ریشه­یِ زبان آنها را پهلوی فارسی می­دانند. اما تفاوتهای اساسی در دستور زبان تات با فارسی و نیز وجود واژه­های بسیار زیاد ترکی این نظریه را به چالش میکشاند و برای اثبات این مساله یا رد آن نیاز به بررسیهای دقیق زبانشناسی وجود دارد.
مقایسه­ی واژه­های تاتی با ترکی و فارسی 

در زبان تاتی واژه­­های فارسی و ترکی فروانی وجود دارد. همچنین در این زبان کلماتی یافت می­شود که ریشه در هیچ کدام از این زبانها ندارد و مستقل هست. تعدادی از این واژهها را برای نمونه در زیر میآوریم:

« واژه­هایی از تاتی که با ترکی شباهت دارد »

                     تاتی                                  ترکی                   معنای کلمه به فارسی

1.              هووز                                       هووز                                    آبی

2.             پاتا کرپیجه                             کرپیج                                 آجر

3.            زمور                                        زومار                                   آذوقه

4.               دمیر                                     دمیر                                    آهن

5.              یاواش                                   یاواش                                  آرام

6.               گیله نار                                گیله نار                                آلبالو

7.            زمی                                        زمی                                    کشتزار

8.            اوجوز                                      اوجوز                                 ارزان

9.               داری                                      داری                                   ارزن

10.           هه                                           هه                                     بله

11.           بنفشه                                    بنوشه                                    بنوشه

12.          دولو                                        دولو                                      تگرگ

13.         پوچا                                        پوکا                                       پوسیده

14.          نوخدا                                    نوخدا                                      لجام

15.         کیلیک                                 کهلیک                                     کبک

16.          بو لاشنا                                 بالیش                                         متکا

17.         ننا                                         نه نه                                        مادر

18.         مولچک                                میلچک( ح )                              مگس

19.          یان                                      یان                                            نزدیک

20.          بوتاق                                   پوتاغ(بوتاغ)                               بوته

                  « واژه هایی از تاتی که به فارسی نزدیک است»

                                تاتی                                                 فارسی

1.                      اوردا                                                                آرد

2.                     اوشکار                                                             آشکار

3.                  اومی ین                                                             آمدن

4.                      تارس                                                               ترس

5.                    بون                                                                   بام

6.                     اوتژ                                                                   آتش

7.                  برو                                                                        برادر

8.                  برین                                                                     بریدن 

9.                      بِز                                                                       بز

10.                 بیسدو ن                                                               بستان

11.                 بلنت                                                                  بلند

12.                مرت                                                                  مرد

13.               پوشنا                                                                پاشنه

14.                تاوا                                                                    تبر

15.               ته                                                                      تو 

16.                نونه پژ                                                               نانوا 

17.               هر                                                                     خر

18.               سیوه                                                                 سیاه

19.                جیو                                                                   جیغ

20.                روژ                                                                  روز

«واژه هایی که ریشه در زبان ترکی و فارسی ندارد »

                           تاتی                                                           فارسی

1.                          جِفا                                                          منقار

2.                            دَس                                                        نخ

3.                          پس                                                        گوسفند

4.                            برام                                                         گریه

5.                           کم                                                         پهلو

6.                            مرغوت                                                  قیچی

7.                        هسوم                                                    کاهو

8.                        هرو                                                       پهن

9.                           پو                                                           دیوار

10.                       گلما                                                       سفره

11.                       اولینج                                                   خاکستر

12.                      پا                                                          سگ

13.                     زوا                                                         پسر

14.                      پو                                                          دیوار
اعداددر زبان تاتی

اعداد در زبان تاتی، بیشتر به زبان فارسی نزدیک است.

ای ( یک ) – ده (دو )- هری( سه )- چو (چهار) - پینج ( پنج )- شاش (شش)- هوفت (هفت )

هِشت  (هشت )- نوو( نه)

دا (ده) - ویست ( بیست ) - سی (سی ) - چل(چهل)- پینجو( پنجاه) – ده سی (شصت )- پینجوره ویست(هفتاد)- پینجوره سی (هشتاد- پینجوره چل ( نود )

سا ( صد )- ده سا (دویست )- هری سا (سیصد ) ...

هزو(هزار) – ده هزو(دو هزار ) ...

هزو هزو (میلیون )- ده هزوهزو ( دومیلیون ) ...
دستور زبان تاتی

دستور زبان تاتی شباهت بیشتری به زبان ترکی دارد [6] که در زیر به چند مورد اشاره میشود.

در زبان تاتی، مانندزبان  ترکی و بر خلاف زبان فارسی  صفت قبل از اسم می­آید. به مثال زیر توجه کنید:

تاتی        :     کالا چو              ( کالا، یعنی بزرگ  و  چو، یعنی درخت )

ترکی       :     بویوک آغاج     ( بویوک ، یعنی بزرگ و آغاج یعنی درخت )

فارسی    :     درخت بزرگ

    همانطوری که گفته­شد کلمه­ی صفت یعنی ( کالا) قبل از موصوف (اسم) بکار رفته­است. یادر کلمه­یِ  "سیوه اش" به معنای خرس سیاه، بر خلاف زبان فارسی و دقیقا ً همانند زبان ترکی صفت قبل از اسم آمده است.

همچنین در کلمات ترکیبی زبان تاتی مضاف الیه مقدم بر مضاف است مثلاً:

تاتی      :        سیوی باغ                  ( سیو ، یعنی سیب )

ترکی     :        آلما باغی                    ( آلما  ، یعنی سیب)

فارسی  :         باغ سیب

در زبان تاتی به جای کلمه­یِ"از" که در فارسی قبل از اسم می­آید و در زبان ترکی کلمه­یِ "دن" بعد از اسم مفعول بکار می­رود از واژه­ی" کو " و" نده " استفاده می­شود .

حرف ربط "با" که در فارسی قبل از اسم می­آید در زبان تاتی مثل ترکی عمل می­شود و در تاتی واژه­ی         " اوهون " و در ترکی واژۀ " ئینن " استفاد می­شود و بعد از اسمبکار برده می­شود.

مثلاً :

        تاتی    :       من احمداوهون شرین    ( شرین ، یعنی رفتم )

       ترکی    :       من احمدینن گئدیم         ( گئدیم ، یعنی رفتم)

       فارسی :       من با احمد رفتم

تفاوت بین دستور زبان تاتی و فارسی تقریباً همان تفاوتی هست که بین دستور زبان فارسی با ترکی وجود دارد. دستور زبان ترکی و تاتی از یکسانی بیشتری برخوردار است.

لازم به ذکر است که به همان اندازه که واژه­های فارسی و یا شبیه به آن در زبان تاتی وجود دارد واژه­های ترکی نیز وجود دارد [شاید هم بیشترو نزدیکتر].

علاوه بر واژه­های ترکی و فارسی، در زبان تاتی کلمات دیگری از زبانهای ارمنی ، مازنی ، خلخالی و غیره نیز وجود دارد و به همین دلیل می­توان حدس زد که تاتی هم زبانی [ احتمالاً مستقل] بوده که در پی تماس، تعامل و تقابل با زبانهای ترکی، فارسی، کردی، ارمنی،  و حتی عربی دچار تغییر شده­است.

آنچه در مباحث بعدی خواهیم خواند اینکه مادها حکومتی نیرومند بودند که از اقوام گوناگونی تشکیل شده بودند و شاید گفتن اینکه تاتها نیز از این اقوام بوده­است سخنی بیراه نباشد. تاتها معمولاً در شمال آذربایجان و نواحی قفقاز زندگی می­کردند که مناطقی نیز در قفقاز هست که به این زبان آشنایی داشته­اند و دارند.

تاتها تا آنجا که تاریخ به یاد دارد هیچ وقت حکومتی نداشته­اند و به این دلیل در تاریخ گمنام مانده­اند.

 

1  به نقل از نظری به تاریخ آذربایجان – محمد جواد مشکور ص 203

2  لغت نامه شمس الدین سامی –  ص 203

3  دیوان لغات ترک  - ج 1 ص 292

۴  هما ن     -    403

۵ سبک شناسی  -  ملک الشعرای بهار، ج 2 ص 50

۶شباهت دستور زبان " هرزنی " با ترکی نسبت به تاتی بیشتر است


۱ نظر
محمد