عضویت در کانال تلگرام بکرآباد


دهستان بکرآباد | اخبار شهرستان ورزقان و دهستان بکرآباد

۱۰۵ مطلب توسط «محمد» ثبت شده است

ادیان در منطقه ورزقان و خاروانا ( قره داغ )

ادیان در منطقه ورزقان و خاروانا ( قره داغ )


تاریخ ادیان در منطقه ورزقان و خاروانا


دین وانسان

انسان همیشه برای حل مشکلات خود به یک قدرت ماوراء الطبیعه متوسّل می­شود و این قدرت در انسانها با پرستش حیوانات و اشیاء ، خورشید و گاهی موجودات افسانه­ای و بتپرستی و غیره نمود پیدا کرده­است.

از اینکه دین از چه زمانی پیدا شده­است و منشاء و مبداء آن چیست کاملاً مشخص نیست. در تعریف دین میتوان گفت: رابطه یِ بین محدود با نامحدود ، رابطه یِ فنا با ابدیت یا وسیله ای که انسان را به منظور درک سبب وجودی خود بسوی چیزی ورای وجود خودش راهبر شود .

دین در حقیقت اعتقاد به یک منشاء و یک مبداء است. انسان به اصطلاح بی دین نیز به چیزی اعتقاد دارد و همین اعتقاد وی را به سوی هدفی وراء وجود خود می­برد . انسان به هنگام در ماندگی امید به کمکی دارد که شاید مبداء آن را نمی­داند . مولانا می­فرماید :

چون به وقت رنج و محنت زود می­یابی درش     باز می­جـوئی او کجـا درگـاه او را باب کـو

از روی قراین و شواهد چنین بر می­آید که« انسانهای" نئاندرتال" نخستین آدمهای متدین در روی زمین بوده­اند.»[1] از انسانهای ملقب به نئاندرتال آنچه به دست آمده  نشان می­دهد که در فکر آنها "جرثومه"یعنی پرستش ارواح برای نخستین­بار تکوین یافته است . انسانهای نئاندرتال مردگان را دفن میکرده­اند.

بعد از انسانهای نئاندرتال در بیست وپنج هزار سال قبل به انسانهایی برمی خوریم که به "کرومایونها" معروفند اینان به روش صحراگردی و کوچ نشینی زندگی می­کردند و به شکار روزگار می­گذراندند. آنان نیز مانند نئاندرتالها مردگان را دفن می­کردند . و جالب اینکه آنها استخوان و بدن مردگان را با رنگ قرمز ملوّن می­کردند.

در عصر نوسنگی با توجه به دفن مردگان و احتمالاً سوزاندن مردگان ، دین تحول نوینی داشته­است و آثار مختلف از پرستش خورشید و ستارگان و سحر و جادو به دست آمده­است.
ادیان مرسوم در منطقه­ی ورزقان
 
قبل از اسلام

 سومریان بیش از چهار هزار الهه داشته­اند که هر کدام مظهر جزئی از مظاهر طبیعت به شمار می­رفتند از جمله:

1.        آنو ( Anu) = خداوند آسمان

2.       ان هیل (En hil) = خداوند جنگ و جنگجوها

3.      سین (Sin) = خدای ماه

4.       بابار که خدای آفتاب بود و بعدها نامش را شمس گفتند.[2]

 شامان – شامانیزم

دین شامان از آئینهای مغولی بود که بعضی از اقوام ترک نیز با توجه به شرایط تاریخی این دین را قبول کردند.[3] و هونها که از آداب و رسوم و جشنهایشان مشخص است بیشتر به فلسفه­ آئین شامانیزم اعتقاد داشته­اند و به آن متوسل شده­اند.[4]

(در ورزقان و روستاهای اطراف"شاماما"نامی هست که بر روی دختر ها گذارده می­شود.)

 اورارتویی ها نیز از خدایان زیادی نام برده اند از آن جمله "خالدی " خدای جنگ ، که در سطر اول کتیبه سیغندل نیز از آن یاد شده­است. از دیگر خدایان اورارتویی"تی شبا" و" شیونی" بوده­است. این سه خدای یاد شده از مهمترین خدایانی بودند که در معابد اورارتویی قرار داشت. در معابد اورارتویی خدایان زیادی وجود داشته­است.

خالدی، خداوند والا مقام معبد بزرگ اورارتویی بوده که روی یک شیر ایستاده­است وی همسر الهه­یِ "آرویانی"بود و خداوند جنگ به حساب می­آمد و در مواقع جنگ از وی طلب پیروزی می­کردند و به آن دعا می­کردند.

تی شبا، خداوند رعد وبرق بود که در مقام دوم معابد قرار داشته­است و معتقد بوده­اند که همیشه در دستش روشنایی وجود دارد .

شیوینی، الهه­یِ آفتاب بود که مردی زانو زده و در دستش صفحه­یِ خورشید وجود داشته­است.

اوراتویی ها علاوه بر این سه خداوند برای شهرهای خود خداوندی را مورد احترام قرار میدادند. ونیز"توتم"ها خداوندان مشترکی بودند که مفهوم آنها خداوندان زمین، دریا، آب، غارها، کوهستانها و غیره بود.

حضور اورارتوییها در ورزقان سالها طول کشیده­است و سیغندل از مهمترین قلاع آنها محسوب می­شود ولی اینکه عقاید مذهبی آنها تا چه حد مورد استقبال قرار گرفته هنوز جای سؤال است.

زروانی از ادیان باستانی بوده که در ورزقان و اطراف آن پیروانی را داشته­اند کلمه زرآوا نیز احتمالاً بازمانده­یِ این دوران در بسیاری از نقاط آذربایجان باشد. این دین و عقاید آن در دوران مختلف تا پذیرفتن اسلام هرچند با تغییراتی در بین مردم  این منطقه رایج بوده­است.

پیروان زروانی بر این عقیده بودند که"اکرانه" خدای بزرگ و خالق  اهورامزدا و اهریمن می­باشد. زروانیان آغاز و پایانی را برای جهان قایل نبودند و آن را همیشه جاودانی میدانستند و معتقد به دو خدا بوند، یکی از خدایان آفریننده­ی نیکی و دیگری آفریننده­ی بدی است که درآیین زرتشت از آنها به عنوان اهورامزدا و اهریمن یاد می­کردند. اکثر دانشمندان معتقدند که رابطه­ای میان دین زروانی و مانویان وجود دارد.[5]  در این آیین،"زروان"خدای زمان است و زروانیان عقیده داشتند که اهورامزدا و اهریمن فرزندان زروان بوده­اند.[6]

پیروان زروانی عناصر اربعه یعنی روشنایی، آب، خاک و باد را مقدس می­شمردند. این احتمال وجود دارد که تا قبل از گسترش دین زرتشت، زروانی بیشترین پیروان را در منطقه ورزقان وخاروانا داشته­است.

                                         )

زرتشتی، از زمان مادها در آذربایجان رو به پیشرفت نهاد. این دین در بین درباریان ماد و مغان پذیرفته شد.[7] مغان در دوران عظمت پادشاهی ماد مردمانی فعال بودند و در سراسر کشور پراکنده بودند و به عقیده­یِ هرودوت ، مغان خوابگذاران دربار ماد بودند.

در دوران مادها دین زرتشتی در میان عامه مردم مورد پذیرش قرار نگرفت. در زمان هخامنشیان آزادی دینی رواج داشت ولی آنچه از مطالعات و کتیبه­های منصوب به آنان پیداست این است که مادها و پارسهای تابع هخامنشی از سه خدای جداگانه بر خوردار بودند:

1.   دین پادشاهان: اهورامزدا را از همه خدایان برتر می دانستند و معتقد بودند زمین و آسمان را او آفریده­است و شاه به فضل او فرمانروایی می­کند و این دین را مزدایی نیز میگفتند.

2.   دین مردم: عامّه­یِ مردم عناصر اربعه یعنی روشنایی ( روز یا خورشید و شب یا ماه ) آب و خاک و باد را مقدّس می­دانستند. عامه­یِ مردم معتقد به قربانی کردن حیوانات بودند که آن هم با آیین خاصّی صورت می­گرفت از آن جمله قربانی باید به جای پاکی برده می­شد و بعد از دعا برای شاه و مردم که در حضور"مغ"بایستی این کار صورت می گرفت، آن را میپختند و مغ سرودی را می­خواند و بعد صاحب قربانی آن را می­برد و هر آنچه می­خواست با آن می­کرد. با توجه به این مطالب بایستی اذعان کرد که دین مردم در زمان هخامنشی نوع تغییر یافته­یِ دین زروانی بود.

3.مغان قبیله­ای بودند که یهُوه را پرستش می­کردند و متعلق به مادها بودند.

اشکانیان در اوایل قدرت­گیری معتقد به مذهبی نبودند آنها فقط اشک را که بانی و موسس سلطنت­شان بود را می­پرستیدند بعدها بعضی آیین زرتشتی زمان هخامنشی از جمله تقابل خیر و شر و اهریمن و اهورامزدا را قبول کردند و بعضی از آنها سحر و جادو را قبول داشتند.[8]

اما اکثر محققان معتقدنددر زمان اشکانیان و حکومت آتورپاتکان در آذربایجان عقاید مردم بر مبنای مهر پرستی و ناهید پرستی بوده­است و به عقیده کریشمن نوعی تثلیث بود و اهورامزدا و مهر و ناهید مورد  احترام بود. در زمان هخامنشی اهورامزدا بیشتر مورد توجه بود و در زمان اشکانیان ناهید و بعدها مهر از اهمیت زیادی برخوردار گشت.[9]

میتراییان و مهر پرستان از ویژگی اخلاقی خوبی برخوردار بودند، و آرزوی برخورداری از جاودانگی یکی از جاذبه­های مهرگرایی بود که در ترویج آن بسیار مؤثّر بود و این دین بعدها در اروپا و حتی آفریقا پیروان زیادی پیدا کرد.

پرستش­گاههای آناهیتا که اغلب در آن به نیایش مهر و ناهید می­پرداختند معمولاً در بالای کوهها و در مکانهای صعب العبور ساخته­ می­شده­است. قلعه­ها و پلهایی بانام " قیز "در آذربایجان به وفور وجود دارد از جمله مکانی بنام "قیزقالاسی" در نزدیکی روستای دونگاه که نشانگر احترام به ناهید که گاهی آن را الهه آب و باران نیز می­گفتند، می­باشد.

معابد و پرستش­گاهها را آتشکده می­گفتند[10]و در این آتشکده­ها نگهبانانی را می­گذاشتند تا مواظب باشند که آتش آتشکده خاموش نشود.

آتش به اندازه­ای مورد توجه و احترام بود که سعی می­شده­است دراجاقهائی که در خانه­ها موجود بود نیز خاموش نشود و این وظیفه بر عهده­یِ پدر خانواده بود.

خاموش شدن آتش اجاق به معنای از بین رفتن دودمان بود. امروزه در بین مردم روستاهای منطقه ورزقان از جمله­ی نفرینی استفاده می­شود که باقی مانده دوران احترام به آتش است؛

اٌجاقین سونسون! ، این جمله­ی نفرینی، در بین مردم، دعا برای از بین رفتن دودمان یک شخص است.

وجود آثار بسیار زیادی از آتشکده­ها در منطقه نشان از گسترش آیین مهرپرستی در مناطق ورزقان و خاروانا محسوب می­شود.

مانویان و مزدکیان

 در زمان ساسانیان، دین زرتشتی به صورت رسمی مورد توجه قرار گرفت و این آیین از طرف دولت ساسانیان به عنوان دین رسمی کشور معرفی شد.

مذهب متداول دوره ساسانی در غرب ایران گونه ای از دیانت زرتشتی بود که جنبه زروانی داشته است.[11] همانطوری که قبلاً اشاره شد آیین زروانی در ورزقان تا سالها با تغییراتی به حیات خود ادامه داده­است.

 در این زمان زرتشتی به سه فرقه تبدیل شد: مجوسیان ، زروانیان، و کیومرثیان.

غیراز سه فرقه­ی مذکور« دو آیین الحاقی دیگر در ایران به وجود آمد: مانویان که آن را"مانی" پدید آورد و در سراسر اروپا و آسیا پیروانی داشت و مزدکیان که معتقد به نوسازی اجتماعی بر اساس مردمگرایی بودند و چیزی نمانده بود که شالوده­یِ شاهنشاهی را در ایران فرو ریزد.»[12]

"مانی"در حدود سال 216 میلادی به دنیا آمد، نسب وی با خانواده­یِ اشکانیان مرتبط بود. پدرش اهل همدان بود و در بابل بزرگ شد. آیین وی « متأثر از عرفان گنوسی[13]بود که با دیدگاه نور و ظلمت در آمیخت و با برخی آرای هندی –  بودایی پرداخته کرد.»[14] البته مانی در اندیشه هایش با گنوسی تفاوتهایی داشت از آن جمله مانی معتقد بود که نور جاودانی است و گنوس معتقد بود که آن از جایگاه اصلیش سقوط کرده است. گنوسیان آفرینش را اهریمنی می­خواندند ولی مانی چنین اعتقادی نداشت.

مانی عناصر را دارای دو جوهر می­دانست؛ یکی خیر و دیگری شر، وی شعایر غسل را در آیین خود حفظ کرده­بود او خود را"فارقلیط"همان تسلی بخشی که مسیح  وعده داده بود یعنی آخرین حواری عیسی و کسی که حقایق الهی را به او فرستاده می­شود می­دانست.[15]

"مزدک"از واعظان بود که کشور را به بی­نظمی کشید. تعالیم وی نیز بر مبنای تعالیم مانی استواربود و او نیز عنصر جهان را از خیر و شر می­پنداشت با این تفاوت که خیر در اراده انسان است و شر تصادفی است    «جهان از سه عنصر آب، آتش و خاک سرزده است و از آمیزش این سه تشکیلات خیر و شر پدید آمده است.»[16]

منظور اصلی مزدک بر پا کردن نهضتی بر علیه مقررات ناعادلانه حاکم بر جامعه آن زمان و در هم شکستن سنتهای اجتماعی منحط  آن عهد بوده­است.[17]

مزدکیان حکومت ساسانی را به چالش کشاندند. انوشیروان، مزدکیان را قتل عام کرد و مزدک و پیروانش به آذربایجان گریختند، حضور و نفوذ مزدکیان تا سالها بعد از حمله­ی اعراب به ایران در آذربایجان وجود داشته است. رییس­نیا معتقد است: « بعد از شکست دولت ساسانی و فتح آذربایجان نیز مزدکیان موجودیت خود را در آذربایجان حفظ کردند و ای بسا که دژهای خود را در مناطق کوهستانی آذربایجان بخصوص قره­داغ و دامنه­های سبلان و طالش حفظ کردند.»[18]

مزدکیان در آذربایجان ماندند و بعدها در فرقه­های مختلفی در ایران پراکنده بودند.

خُرَّمیِّه – خُرَّم دینان در دوره­ی مامون عباسی نهضت مذهبی اشتراکی با احساسات ملی بوجود آمد که پیشوایی آن را"جاویدان بن سهل"بر عهده داشت و آن را خرمیه یا خرمدینان خواندند که مرکز اصلی آن در شهر بذ در سرزمین قره­داغ می­باشد. این فرقه از بازماندگان مزدکیان بود که بعد از ورود اسلام در آذربایجان مانده­بود.

« بعضی وجه تسمیه­ی خرمدینان را از نام"خُرَّمِه"زن مزدک گرفته­اند و گویند آن زن بعداز مرگ شوهرش به ری گریخت و دین او را رواج داد.»[19] گفته­می­شود: در سال 218            ( ه. ق)عده­ی زیادی از مردم اصفهان همدان و غیره مذهب خرمی را پذیرفتند. خرمدینان را به سه فرقه تقسیم می­کنند: ابومسلمیه، ماهانیه و اسپید جامه که دو سلک اولی در فارس و خوزستان حضور داشتند و خرمدینان آذربایجان بر سلک اسپید جامه بودند.

« خرمدینان بر پایه­ی عقاید مزدکیان قرن پنجم میلادی پدید آمدند و مانند مزدکیان پیرو ثنویت بودند. یعنی به وجود دو مبداء جهانی اعتقاد داشتند که دائم در نبردند، یعنی روشنایی و تاریکی، خیروشر و اهورامزدا و اهریمن معتقد بودند.»[20] خرم دینان عدم تساوی مالی را آفریده­ی اهریمن می­دانستند و با سازمان ظالمانه­یِ اجتماع مبارزه می­کردند آنها ریشه­ی بی عدالتی را در مالکیت خصوصی می­دانستند و معتقد بودند باید اراضی در دست کشاورزان باشد.

خرمدینان معتقد بودند خداوند دایماً در افراد انسانی حلول می­کند و تجسّم می­یابد و آدم، موسی، و عیسی و محمد( ص ) و سایر پیامبران را تجسمی از ایزد می­شمردند و از خلافت متنفر بودند.[21]

  مسیحیت از نخستین سالهای قرن چهارم میلادی و از هنگام به رسمیت شناختن مسیحیت در ارمنستان به عنوان دین رسمی و از حدود سال 313 م امپراطوری روم نیز مسیحیت را به رسمیت شناخت.[22]مسیحیت از این زمانها پیروانی را در منطقه­یِ ورزقان داشته­است و برابر با گفته­ی قدما و آنچه در کتابهای تاریخی نوشته شده­است بیشتر به شغل آهنگری مشغول بوده­اند. و در قلعه­های نزدیک سیغندل زندگی می­کرده­اند.  لازم به توضیح است که ارامنه در سال 298 میلادی وارد آذربایجان شده و مدتی را در اینجا حکومت کرده اند. " ادوین رایت "معتقد بود: مردم در آذربایجان یا با رغبت و یا از سرناگزیری دین مسیحیت را پذیرفتند. اما در منطقه ورزقان چندان دوام نیاورده و از بین رفت و اینک اندک پیروان مسیحیت در تبریز زندگی می­کنند.
 اسلام و تشیع در ورزقان

دین اسلام در سال 22 هجری قمری ودر زمان عمر وارد آذربایجان شد. و طی چهارصد تا پانصد سال مردم آذربایجان به دین اسلام مشرف شدند. خلافت حاکمان سنی مذهب باعث رواج مذهب تسنّن در آذربایجان و بخصوص ورزقان و خاروانا شد. مردم در این منطقه بیشتر معتقد به مذهب سنی شافعی بودند. احمد ابن گشتاسب دزماری[23] از دانشمندان بزرگ مذهب شافعی در منطقه به حساب می­آمد.

اما با ظهور تصوف در اردبیل و آذربایجان مردم قره­داغ به سمت آنها گرویدند و با شور و اشتیاق فراوان از عصر صفوی به بعد، به مذهب دوازده امامی روی آوردند. حتی در گسترش شیعه نیز به خانقاه اردبیل و سپس به پادشاهان صفوی کمکهای شایانی کردند.

از علمای بزرگ تشیع می­توان استاد محمد تقی جعفری را نام برد که اصلیت ورزقانی دارد و از شهرت جهانی برخوردار است.

از دیگر علمای بزرگ تشیع در سرزمین ورزقان و خاروانا می­توان به بزرگانی چون، میرزا احمد مجتهد دینوری، که از فقها و محدثین طراز اول جهان اسلام بود و سید محمدحجت کوه­کمری از مراجع تقلید و میرزاحیدر علیاری، ملا علی علیاری ،میرزا محمدعلی آوانسری  و ملاجواد ورزقانی اشاره کرد.

1  تاریخ جامع ادیان - جان ناس - ترجمه علی اصغر حکمت ص 6

۲  فرهنگ دانستنیها – محمد نژد ص 62

۳  ترکون قیزیل کیتابی – رفیق اوزده ک ، ج 1 ص 20

۴  اسرار فرمانروائی اتیلا – وس رابرتز ص 108

۵  اصل و نسب دینهای ایران باستان – عبدالعظیم رضائی صص 47 و 48

۶   دینهای ایرانی پیش از اسلام – مهدی باقری ، ص 76

۷   ماد ها – جلیل ضیاءپور ص 426

۸  آذربایجان پیش از تاریخ و پس از آن – سید اسمعیل وکیلی  ص 150

۹  ایران از آغاز تا اسلام – کریشمن  ص 319

۱۰  یشت ها  - ابراهیم پورداوود ج 1 ص 173

۱۱ دینهای ایرانی در پیش از اسلام – مهدی باقری ، ص 88

۱۲ایران و تمدن ایرانی – کلمان هورا – ترجمه حسن انوشه ص 200

۱۳ مجموعه فرق یا تفکراتی است که برای رسیدن به حقیقت و خروج از مادّیات به یک نوع شناخت غیرحسّی    ، غیر علمی و غیر عقلی معتقد بودند (مجلّۀ معارف – دورۀ دوازدهم – شمارۀ 1و 2 فروردین 1374)

۱۴  اسطوره آفرینش در آئین مانی – ابوالقاسم اسماعیل پور ص 13

۱۵ ایران و تمدن ایرانی – کلمان هورا ترجه حسن انوشه ص 200

۱۶  ایران و تمدن ایرانی  - کلمان هورا ، ترجمه حسن انوشه ص 206

۱۷ دینهای ایرانی پیش از اسلام – مهدی باقری ص 136  

۱۸ آذربایجان در سیر تاریخ

۱۹  نظری به تاریخ آذربایجان  - جواد مشکور ص 128

۲۰ تاریخ ایران – پیگولوسکایا ، یالوبوسکی و ...... ، ترجمه کریم کشاورز ، ص 190

۲۱تاریخ ایران – پیگولوسکایا ، یالوبوسکی و .......، ترجمه یِ کریم کشاورز

۲۲آذربایجان در سیر تاریخ – رحیم رئیس نیا

۲۳ احسن التقاسیم فی معرفة المقالیم – احمد مقدسی 



۰ نظر
محمد

انسانهای اولیه در سرزمین قره داغ ورزقان

انسانهای اولیه در سرزمین قره داغ - ورزقان

آغاز تمدن بشری تا هجوم اورارتوئیان در سرزمین قره داغ

ازکتاب ورزقان و خاروانا در پس کوچه های تاریخ آذربایجان


انسانهای اولیه
 

آغاز فعالیت های بشر و پیدایش تمدن انسانی به چهار قسمت تقسیم می­شود :

1- دوران شروع سنگهای تراشیده­ی خشن، ائولتیک (Ealeolithigue ): این دوران که تاریخی نزدیک  به 125 هزار سال قبل را دارد . سنگها تقریباً به صورت طبیعی مورد استفاده قرار می گرفت .

2- دوران سنگهای تراشیده­ی ظریفتر، پالئولتیک  (  Paleolithigue ) یا پارینه­سنگی: در عصر پارینه­سنگی یعنی حدود 100 هزار سال قبل سنگها بیشتر تراشیده می­شد و در شکلی با دوام­تر مورد استفاده قرار می­گرفت. کشف آتش یکی از مهمترین یافته­های بشری در دوران پارینه­سنگی می­باشد. « نخستین آثاری که از پیدایش آتش بدست آمده­است متعلق به اواخر پارینه­سنگی حدود 25 یا 30 هزار سال پیش در اروپا ست.» انسانهای اولیه از آتش برای ترساندن حیوانات استفاده می­کردند، امّا بعدها همین آتش برای کارهای سفالگری و فلزکاری به کار برده­شد و موجب تغییرات فراوان در زندگی بشر گردید.

3- عصر سنگهای صیقلی، نئولیتیک ( Neolithiyue) یا نوسنگی : عصر نو سنگی آغاز تحولات در زندگی بشر می­باشد که ابزارهای سنگی به صورت صیقلی از سنگ تراشیده و مورد استفاده قرار می­گرفت ، زراعت، صنعت، سفالگری و اهلی کردن حیوانات نظیر گوسفند ، بز و نیز بافتن سبد از الیاف گیاهان در چنین زمانی رونق گرفت عصر نو سنگی مربوط به 10 هزار سال قبل از میلاد می­باشد .

4- عصر فلز کاری: در این دوره انسان با کشف آتش با ذوب فلزات آشنا و از آن برای ساختن وسایل مورد نیاز استفاده  و به سرعت پیشرفت کرد.

رحیم رئیس نیا این تقسیم بندی را به شکل دیگری بیان می کند و پارینه سنگی را از یک میلیون سال قبل شروع و تا هزاره­یِ  12( ق .م ) معرفی می­کند و معتقد است که عصر میانه سنگی از هزاره­یِ 12 (ق . م) شروع و تا هزاره­یِ 6 ( ق . م) ادامه دارد که در این زمان انسانها در غارها زندگی می کرده­اند و از سنگهای  نوک تیز برای شکار حیوانات و نیز در آوردن ریشه­یِِ گیاهان استفاده می­کرده اند و نهایتاً عصر نوسنگی که از هزاره­یِ هششم (ق.م )تا هزاره­یِ سوّم( ق.م) ادامه پیدا می­کند.

منطقه یِ قره داغ و ورزقان سرزمینی بسیار قدیمی و از آن قسمت از کره زمین هست که آثار حیات در آن به میلیونها سال قبل برمی­گردد . ماموتها یا به عبارتی دیگر فیلهای اولیه در میلیونها سال پیش و آن زمان که بارانهای سیل آسا می بارید و زمین همواره در حال تغییر و تحول بود ، در این منطقه زندگی میکرده اند. قدیمی­ترین فسیلهای کشف شده از این فیلها مربوط به هفت میلیون سال پیشاست که در محوطه­ی عمارت سنگی[2] در روستای اوخارا کشف شده­است.

زندگی انسانها در سرزمین قره داغ و ورزقان نیز به هزاره­های بسیار دور در تاریخ مربوط می­شود. کشف آثار متعددی از سنگ نوشته­های 12 هزار ساله  منسوب  به اواخر دوران پارینه سنگی در غارها و کوهها و جنگلهای شمالی منطقه ورزقان و « نقّاشی­ها، کنده کاری­ها و نقرها روی تخته سنگها،آشکارا ثابت می­کند که سرزمین پر رمز و راز قره­داغ – به دلیل وجودامکانات و استعدادهای خدادای  فراوان – یکی از معدود سرزمینهای است که انسانهای اولیه در آن پیدا شده وتمدن­های نخستین را بنا نهاده­اند. این مدارک با ارزش تاریخی، آشکار می­سازند که پیدایش جامعه و تمدن در قره­داغ، به چند هزارسال قبل از میلاد مسیح(ع) برمی­گردد.»[3] و آن را به واقع به خواستگاه تمدن بشری تبدیل کرده­است. وجود مراتع، جنگلها و آب­وهوای خوب  و زمین­های حاصلخیز دلیل بر این مسأله است که ورزقان و بطور کلی قره­داغ بخصوص نواحی شمالی آن محل زندگی انسانها در اعصار مختلف بوده­است. متأسفانه هنوز کاوشهای باستانشناسی در این مناطق انجام نشده تا بتوانیم در مورد تاریخ این منطقه در عهد ما قبل تاریخ با احتمال قریب به یقین صحبت کنیم. کاوشهای باستانشناسی در آنسوی ارس و مطالعات زیادی که بر روی غارهای مختلف از جمله غار(آزیخ) انجام شده، نقطه­های تاریک زیادی از انسانهای اولیه را روشن ساخته­است و کاوشهای علمی در مورد سنگ نوشته­های  کشف شده در قوشا داش سونگون و سایر نقاط قره­داغ خیلی از  نقاط مبهم تاریخ قره­داغ و حتی زندگی انسانهای اوّلیه را روشن خواهد ساخت.

"ملیکیشولی"دانشمند گرجی وجود طوائف کوه نشین را در این منطقه حدس زده­است. همچنین غارنشینی انسانهای اولیه در منطقه به اثبات رسیده­است، درمورد شهرنشینی و تمدن پیشرفته نیز قره­داغ و ورزقان چیزی کم ندارد، شهر اژدها داشی یکی از شهرهای باستانی با قدمت سه هزار سال در منطقه دیزمار دالّ بر شهرنشینی در این منطقه است. کشف مجسمه­ی سه هزار ساله در منطقه دیزمار و وجود قلعه و کتیبه سغندل از تمدن چندین هزار ساله در تاریخ باستان حکایت می­کند. در سیغندل علاوه بر قلعه­ی اورارتویی، وجود قلعه های مربوط به دوران ما قبل تاریخ نیز به اثبات رسیده است. و در کتیبه از وجود بیش از بیست شهر خبر داده شده است که توسط ساردوری پادشاه اورارتویی تصرف شده است.  
اقوام باستانی                                                                                                                                                                          

"دکتر محمدجواد مشکور" آذربایجان را از نظرسکونت اقوام باستانی به پنج ناحیه تقسیم می­کند.و قره­داغ را که در قدیم همراه خوی و مرند بصورت یک ناحیه بوده­است مشخص میکند و آشوریان در کتیبه­های خود از این منطقه با نام « سانگی بوتو نام برده اند [که] از مناطق خوش آب و هوا و حاصلخیز در سرزمین آذربایجان بوده است.» [4]

از قومهای قدیمی و اوّلیه که در آذربایجان کنونی زندگی کرده­اند و نواحی قره­داغ و ورزقان نیز زیر سلطه­ی آنها بوده می­توان به نامهایی چون لولوبیان ، گوتیان ، کادوسیان، سکاییان، کاسی­ها و مانناییان  اشاره کرد.

1- لولو بیان بیشتر در نواحی جنوبی دریاچه­ی اورمیه زندگی می­کرده­اند امّا به علت قرابت این قوم با مناطق قره­داغ می­توان گفت که آنها به این مناطق و کل آذربایجان در زمانهایی مسلط بوده­اند و تعدادی ازآنها به این مناطق آمده و ساکن شده­اند. لازم به توضیح است که در کتیبه­یِ سیغندل از شهری به نام"لیب لی اونی" نام برده­شده که شباهت زیادی به نام این قوم دارد.

 روستاهای  "له للّی"و"لالا بجان"از توابع ورزقان احتمالاً از یادگارهای آن قوم بوده و نام این روستاها از این قوم گرفته شده­باشد.

    لولوبیگان = شهر لولوبی ها یا مکان زندگی لولوبی ها

این نام با توجه به اینکه در بسیاری موارد ( گ) به ( ج) تبدیل شده، بعدها به لولو بیجان تبدیل شده و آن به مرور به لالا­بجان تحریف شده­است. کاوشهای باستانشناسی در تپه های باستانی آن صحت و سقم این مسأله را روشن خواهد ساخت.

در زبان اورارتو نیز به اقوام بیگانه لولو گفته می شد و امروزه نیز از این واژه با این مضمون استفاده میشود.

2- گوتیان نیز به اقوامی گفته­می­شد که در هزاره­یِ سوّم(ق.م) در مناطق مختلفی از آذربایجان از جمله قره­داغ زندگی می­کرده­اند.

« در هزاره­یِ اول(ق.م) همه­یِ اورارتوئیان، ماننا و مادها را گوتی می­نامیدند » [5] گوتیان زبانی مستقل داشتند و از ریشه زبان آلبانی  و مردم قفقاز بود. محمدجواد مشکور معتقد است:« از مطالعه­یِ هنر مادی و هخامنشی به این نتیجه می­رسیم که لولوبیان و گوتیان تأثیر زیادی نسبت به آشوریان و آکدیان در آنان داشته­اند.»[6]

3-  کادوسیان : این قوم قدیمی ترین و بومی ترین قوم در سرزمین قره­داغ بوده­است که در دو هزار سال(ق.م) زندگی می­کرده­اند."دیاکونوف"-مورخ روسی- قوم کادوسیان را ساکن در قره­داغ دانسته و آنها را حایل بین مادها و سکاسنیان ( سکاها ) دانسته­است. [7]

کادوسیان از جماعتهای بدوی بودند که به شکار و دامداری می­پرداختند و باغداری نیز می­کردند و دو پیشوا امور آنها را اداره می­کرد. کادوسیان به دلیل اینکه در کوههای صعبالعبور قره­داغ زندگی میکردهاند هرگز مورد حمله و تسلط اقوام و حکومتهای مختلف از جمله مادها نشدند. آنچه از فهرست ساتراپ نشینهای "هرودوت" پیداست احتمالاً کادوسیان همیشه مستقل بوده­اند که بعدها در زمان کوروش و آن­هم احتمالاً هنگامی که هنوز وی سردار"آستیاک" بود از وی اطاعت کردند. از هخامنشیان، اردشیر دوم و اردشیر سوم و داریوش سوم به این قوم حمله کردند ولی نتوانستند آنها را مطیع خود سازند.

4-  سکاییان در قرن 8  و 7(ق.م) از کناره­های دریای سیاه به سمت آذربایجان آمدهبودند.« بنا به بعضی مدارک آشوری، کیمریان [آشوریان، سکاییان را کیمری می گفتند] از قرن هشت(ق.م) در آذربایجان اقامت داشته و از سرزمین قفقاز به آن ناحیه هجوم آورده اند.» [8]مادها سرزمین اصلی سکاها را ( ساکاسنا ) می­نامیدند و برخی از دانشمندان، این سرزمین را میان رود کورا(کور) و ناحیه شمالی گنجه و اراضی اطراف دریاچه اُرومیه و نواحی جنوبی ارس گفته­اند.

در قرن هفتم قبل از میلاد پادشاهی سکاها از لحاظ سیاسی استوار گشت و استحکام پذیرفت و مقتدرترین امپراطوری زمان یعنی آشو ریان آنها را با نام کشور "اشکوزا" به رسمیت شناختند.[9] این قوم در پایان قرن ششم و در آغاز قرن پنجم (ق. م )جزء ساتراپهای ماد بود.

5 - کاسی ها نیز قومی بودند که در لرستان امروزی ساکن بوده­اند و همزمان با اقوام سکایی و مادی زندگی می­کرده­اند و گاهی با هم در جنگ و ستیز بوده­اند. سکایان در قرن 6 (ق.م) به آذربایجان ( ماد ) حمله نمودند و 28 سال آن را اشغال نمودند و بعدها شکست خورده و در بین مردم آذربایجان ممزوج گشتند.

با توجه بنام این قوم و محل زندگی این مردم در نواحی جنوبی رود ارس، این سؤال پیش می آید ، آیا  ( کاسین ) و نام آن از یادگارهای این دوران می تواند باشد ؟!  

6- « ماننا قدیمی­ترین دولت معتبری هست که قلمرو آنها احتمالاً از یک سو به حوالی تبریز کنونی و دریاچه اُرومیه و از سوئی دیگر به حوالی کرمانشاه امروزی و قسمتی از کردستان می­رسیده و با اورارتوییها همسایه بودند، بنابراین قلمرو دولت ماننا روی هم رفته با  اراضی امروزی آذربایجان قابل تطبیق هست.»  [10] ماننا ها بعد از لولوبیان و گوتیان از اقوام و دولتهای بزرگ در مغرب ایران بودند. در آغاز هزاره­یِ اوّل(ق.م) تشکیلات مستقلی از خود داشتند که بعدها در قرن هشت قبل از میلاد با سکاها متحد و با"آشور بانیپال" جنگیدند و شکست خورده و ضمیمه­یِ خاک آنها گشتند. ماننایی­ها در کار دامداری و کشاورزی چیره دست بودند و درهنر دستی نیز از سر آمدان روزگار خود بودند و مردمی اجتماعی بودند که در فعالیتهای اجتماعی بر خلاف سایر اقوام آن زمان شرکت داشتند.

مانناها در دهه­های اوّل قرن هشتم(ق.م) در پی شکست اورارتویی­ها از آشوریان، در آذربایجان قدرت فراوانی یافته بودند. آشوریان نیز از اقوام خرابکاری بودند که بارها به آذربایجان لشکر کشیدند و موجب از بین رفتن کشاورزی و دامداری شدند . مانناها با حمله اورارتوییان ضعیف شده، قسمتهائی از اراضی خود از جمله غرب منطقه قره داغ را به اورارتوئیان واگذار کردند . بعد از ظهور مادها ، مانناها جزو سرزمین آنها گشتند. در اسناد ساختمانی داریوش در شوش ظاهراً مانناییان نیز مادی خوانده شده اند. و بطور کلی این قوم با مادها ممزوج گشته اند.

 در زمان هخامنشیان سرزمین ماننا با استان ماد ترکیب یافت و مرزهای سرزمین ماننا روی هم رفته با تغییرات اندکی با مرزهای ماد غربی ( ماد خرد ) یا آذربایجان قابل تطبیق است.» [11]

مانناییان یکی از بزرگترین تمدن­های اولیه بشری هست که بعد از شوش ( ایلام) از اهمیت زیادی برخوردار است . اما تاریخ نگاران ( حال بر چه اساسی !! ) زیاد به آن توجه نداشته­اند. تمدن ماننا که کهن تر از مادها بوده تأثیر فراوانی بر تمدن و شکل گیری مادها در آذربایجان و ایران داشته­اند.

ا.م.دیاکونوف معتقد است: مانناییان تأثیر فراوانی در رشد و تکامل آریاییان، در هنگام کوچ به سرزمین ایران داشته­اند، آنان که از اقوام بدوی و عقب مانده بودند هیچ وقت نتوانستند بر سرزمین ماننا ( آذربایجان) سیطره یابند و بیشتر به مشرق ایران گسیل شدند ولی با این حال تحت تأثیر فرهنگ و تمدن عالی ماننایی قرار گرفتند.

از دیگر قومهایی که در سرزمین آذربایجان زندگی کرده اند قومهای هوری و میتائی نیز بوده اند .

 

1 فرهنگ دانستنیها – محمد ن‍ژد ص 22

 ۲ عمارت سنگی یا داش­دامداش از بناهای دوره قاجاریه در شهرستان ورزقان است. که متعلق به امیر ارشد از سران طایفه­ی حاجعلیلو می­باشد.

۳ قره داغ ؛ خواستگاه تمدن انسانهای اولیه- محمد حافظ زاده – مقدمه ص چهارده

۴ نظری به تاریخ آذربایجان – محمد جواد مشکور ص 69

۵ نظری به تاریخ آذربایجان – محمد جواد مشکور ص 71

۶ نظری به تاریخ آذربایجان – محمد جواد مشکور ص 71

۷ تاریخ ماد – ا.م دیاکونوف – ترجمه کریم کشاورز ص 410

۸ نظری به تاریخ آذربایجان . محمد جواد مشکور – ص 85

۹ تاریخ هرودوت – ترجمه­ی هدایتی ،ج4، صص231 و 258

1۰ ماد ، هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی – حسین محسنی

1۱  آذربایجان در سیر تاریخ ایران . رحیم رئیس نیا – ص 318 ج 1   


۰ نظر
محمد

آثار تاریخی ورزقان کتیبه­ سیغندل

آثار تاریخی ورزقان کتیبه سیغندل


 کتیبه­ ی سیغندل
 
کتیبه سیغندل ازکتیبه های سنگی دوران اورارتویی در آذربایجان هست که در ۲ کیلومتری روستای سیغندیل و تقریبا ۱۵ کیلومتری ورزقان قرار دارد.

اورارتویی نام حکومت مقتدری بوده که از مرکز فلات آناتولی و کناره­یِ دریاچه­ی وان از اتحاد طوایف مختلف ایجاد شده­بود. و بعدها در اثر حملات و کشورگشایی­ها قلمرو آنها تا کناره­های دریای خزر کشیدهشد.

اورارتوییان جنگها و پیروزیهای خود را در کتیبه­های سنگی می­نوشتند. از جمله کتیبه­های نوشته شده توسط اورارتوییان ، کتیبه­ی سغندل است. این کتیبه در نزدیکی روستای سغندل در بالای کوهی به نام زاغی و در پنج کیلومتری ورزقان قرار دارد. طول آن 115 و عرض آن 47 سانتی متر است و مشتمل بر 10 سطر است. کتیبه­ی سیغندل از آثار مهم دوران اورارتویی است که در سال 1330( ه.ش) توسط محمد جواد مشکور کشف شده­است و بر اساس مطالعات انجام شده این کتیبه به « ساردوری دوم ( 33-750 ق.م ) پسر آرگیشی اول تعلق دارد و در آن از حمله به  ناحیه ای کوهستانی پولوآدی و گشودن 21 دژ و تصرف 45 یا 44 شهر در یک روز سخن می رود.»   [1]ملیکیشولی دانشمند و اورارتوشناس گرجی که این کتیبه را ترجمه کرده است از وجود قلعه­های مختلفی در اطراف آن خبر داده و نیز وجود طایفه­ای کوه­نشین در این منطقه را محتمل می­داند.

هیأت باستان شناس آلمانی در سال 1967 و 1971 در اطراف سیغندل به پژو هشهایی مقدماتی دست زده­اند و از وجود دو قلعه در این محل خبر داده­اند که یکی به دوران پیش از تاریخ که به دست ساردوری دوم تسخیر شده­است و دیگری متعلق به اورارتویی­هاست و«این قلعه به دست ساردوری دوم در جوار قلعه­ی قدیمی ساخته شده­است و قلعه­ی مذکور در سیغندل از جمله بزرگترین استحکامات در ایران است.» [2]

     در روزگاران قدیم در بالای کتیبه­ی سنگی قلعه­ای ارمنی نشین [ در حوالی کتیبه ی سیغندل] وجود داشته که مردم کارهای آهنگری خود را به آنها مراجعه می­کردند.»[3] این مورد را سالمندان سیغندل نیز تصدیق می­کنند و نیز به دلیل آشنایی ارامنه و اوراتویی­ها به فن آهنگری وجود ارمنی نشینان در این قلعه بعید به نظر نمی رسد( بخصوص که در زمانهایی ارمنی ها بر آذربایجان مسلط بوده اند.)  محمد جواد مشکور کاشف کتیبه­ی سیغندل، اورارتوییان را ازمدنیتهای دنیای قدیم می­شمارد.

- ترجمه و تفسیر کتیبه سیغندل

                                                              

1 -       ارابه جنگی خدای خالدی به راه افتاد

2 -     آن به کادیا اونی پادشاه پولو آدی حمله کرد

3 -     ناحیه ای کوهستانی است به یاری خالدی توانا

4 -     در ارابه جنگی نیرو مند خالدی این لشکر کشی

5 -    ساردوری پسر آرگیشتی صورت گرفت

6 -     ساردوری گوید من 21 قلعه را گرفتم

7 -     من در یک روز 45 ( یا 44 ) شهر را تصرف کردم ، لیب لی اونی

8 -     شهر پادشاه و شهر مستحکم را در جنگ گرفتم

9 -     ساردوری پادشاه  مقتدر  شاه بزرگ

10-     شاه کشور شاه مملکت  بیا اونی و فرمانروای شهر توشپا

در سطر اول از کتیبه، سخن از خالدی است. خا لدی یکی از خداوندان اورارتویی بوده و در معابد بزرگ در صدر خدایان اورارتوی قرار داشت. وی خدای جنگ بوده که در مقایسه با سایر مجسمه­ها و کتیبه­ها­ی کشف شده ا ز اورارتوییان به « شکل انسان که گاهی با ریش و گاهی بدون ریش و ایستاده بر روی یک شیر، نشان داده شده­است.» [4] آنها برای جنگ از خالدی اجازه می­گرفتند و آنچه در سطر سوم می خوانیم نشان می دهد اورارتوییان معتقد بوده­اند که پیروزی در جنگ حاصل توانایی خالدی است.

در سطر دوم از شخصی به نام کادیااونی نام می برد که پادشاه منطقه پولودآدی بوده است و می نویسد ، خالدی به راه افتاد و به آنجا حمله کرد.

در سطر سوم به توصیف  ناحیه ی پولوآدی می­پردازد و می­گوید منطقه­ای  کوهستانی است  و شایداورارتوییها به منطقه­ی قره­داغ پولوآدی می­گفتند.

در سطر چهارم منظوراز ارابه شاید مجموع لشکرکشی­هایی باشد که معتقد بوده­اند از طرف خالدی انجام می­شده و از قدرت زیاد آن یاد ­شده­است و در سطر پنجم از ساردوری پسر آرگیشتی به عنوان فرمانده یاد می­کند.

سطر ششم از قول ساردوری به تصرف 21 قلعه در منطقه اشاره کرده و در ادامه ودر سطر هفتم از 45 شهر یاد می کند که در عرض یک روز آنها را متصرف شده است  و از  لیب لی اونی به عنوان یکی از شهرهای مهم و محکم یاد می کند که در سطر بعدی از تصرف آن سخن به میان آورده­است. سپس به تعریف و تمجید از  خود به عنوان شاه مقتدر و شاه کشورهای فتح شده می پردازد .

اوراتوئی ها خود را ( بیاای نی ) می گفتند وپایتخت آنها شهر توشپا بوده است.

اینکه اورارتوییان چهل و چهار شهر و بیست ویک قلعه را فتح کرده­اند نشان می­دهد که  در منطقه­ی ورزقان و منطقه­ی منتهی به سیغندل  شهرهای زیادی بوده­است و شاید قلعه ها ی کاسین، زرآوا، وتپه های  نقاره داشی  سکی اوستی، مازار دالی سی  و روستاهای لَه لَلّو، کیقال و غیره از یادگارهای آن دوران باشد. آنچه در کتیبه­ی سیغندل می­خوانیم و به نتیجه می­رسیم این است که منطقه­ی ورزقان و قره­داغ در آن زمان از شکوه و عظمت و رونق بسیاری برخوردار بوده­است.

بی شک کاوشهای باستانشناسی اگر صورت پذیرد (!) به یافته های مهمی دست پیدا خواهیم کرد



۰ نظر
محمد

قره داغ کجاست؟

قره داغ کجاست؟

قره داغ یا قاراداغ که در زبان استانبولی کاراداغ نیز می گویند به رشته کوهی اطلاق می شود که از کوههای آغری داغ در ترکیه شروع و تا کوههای طالش در شمال ایران اطلاق می شود.
امروزه به طور اخص قره داغ به مناطقی از خوی به طرف مرند و ورزقان و اهر و کلیبر تا سراب گفته میشود.
کوههای قره داغ از کوهستانهای صعب العبور در آذربایجان به حساب می آید که زمستانهای پر برف و یخبندانهای شدید موجب شده آب و هوای آن در زمستان سرد و در تابستان معتدل و بسیار مطبوع باشد.


وجه تسمیه ی قره داغ
کلمه ی قره از زمان صفویان در آذربایجان رواج پیدا کرده است که به معنای بزرگ و باشکوه می باشد. و قره داغ نیز به معنای کوه باشکوه و با ذعظمت می باشد




۱ نظر
محمد

مناطق دیدنی و گردشگری شهرستان ورزقان

مناطق دیدنی و گردشگری شهرستان ورزقان

منطقه گردشگری چیچکلی (در ۳۵ کیلومتری شمال غرب ورزقان)، مسجد جامع خاروانا (مربوط به به سده‌های ۶ و ۷ هجری قمری)، خانه امیر ارشد یا داش‌ساختمان (در ۱۲ کیلومتری غرب ورزقان)، کتیبه میخی سقندل (در ۵ کیلومتری ورزقان)، آبشار گل‌آخور (با ارتفاع ۱۲ متر)، قلعه تاریخی جوشین (در ۲۶ کیلومتری غرب ورزقان (به احتمال زیاد مربوط به زمان مادها)، قلعه کیقال، امامزاده سیدخلیل جوشین، گنبد الله‌الله (مربوط به اواخر دوره ایلخانان مغول تا صفویه)، روستای آستمال (با قدمت چند هزار ساله)، روستای کرینگان (که اهالی آن به زبان تاتی صحبت می‌کنند)، تپه داش‌باشی یا ارمنی گوللویی، قلعه کندی‌بولاغ، قلعه داشی، قلعه اژدها داشی، گورستان سقای، قلعه سرخه دیزج و تپه الله‌لو (همگی با قدمت هزاره اول قبل از میلاد)



۰ نظر
محمد

آب و هوای شهرستان ورزقان

آب و هوای شهرستان ورزقان

ورزقان در منطقه‌ای کوهستانی واقع شده و دارای تابستان‌هایی معتدل و زمستان‌هایی سرد است. کوه­های آق‌داغ، ایری‌داغ، پیرسقا، جله‌داغ، جوشون، خاروانا، کامتال، کیامکی و مشک‌عنبر در پیرامون این شهر جای گرفته‌اند



۰ نظر
محمد

مردم شناسی و زبان مردم شهرستان ورزقان

مردم شناسی و زبان مردم شهرستان ورزقان


اهالی ورزقان آذربایجانی بوده و به زبان ترکی آذربایجانی سخن می‌گویند. لهجهٔ آن‌ها قره‌داغی بوده و تفاوت‌های اندکی با لهجهٔ تبریز دارد.

شغل اکثر اهالی ورزقان کشاورزی و دامداری است؛ همچنین عده‌ای در مراکز دولتی مستقر در این شهر مشغول به‌کار هستند. این منطقه بزرگ‌ترین قطب تولید عدس و سومین قطب تولید عسل در سطح استان آذربایجان شرقی است. عشایر ارسباران (قره‌داغ) تابستان‌ها در دشت‌های اطراف ورزقان مستقر شده و به کشاورزی و دامداری می‌پردازند. ورزقان مقر طایفه حاج علیلو است



۰ نظر
محمد

تاریخچه و پیشینه شهرستان ورزقان

تاریخچه و پیشینه شهرستان ورزقان

ورزقان پیش‌تر یکی از بخش‌های تابعهٔ شهرستان اهر بوده و ۳۰۰ روستا در تابعیت این بخش بوده‌اند. در این زمان، این بخش جزء بزرگ‌ترین بخش‌های استان آذربایجان شرقی بوده‌است؛ ولی بعدها بخش‌هایی از آن به شهرستان‌های جلفا، هریس و تبریز ملحق شدند و شمار روستاهای آن به ۱۱۰ روستا کاهش یافت.

به هنگام تشکیل شهرستان جلفا در دههٔ ۱۳۶۰ خورشیدی، بخشی از منطقهٔ دیزمار (دهستان دیزمار غربی) شامل شهر سیه‌رود و روستاهای تابعهٔ آن، از بخش ورزقان جدا شده و به شهرستان جدیدالتأسیس جلفا پیوستند.

هم‌چنین دهستان خواجه که یکی از دهستان‌های تابعهٔ بخش ورزقان بوده، به بخش تبدیل شد. سپس بخش تازه‌تأسیس خواجه به شهرستان هریس پیوست و به‌عنوان دومین بخش این شهرستان شناخته شد.

دهستان اسپران به مرکزیت روستای ینگی‌اسپران نیز پیش‌تر از دهستان‌های جنوبی بخش ورزقان اهر بوده که در تقسیمات جدید کشوری و هم‌زمان با مستقل‌شدن شهرستان‌های آذرشهر و اسکو از شهرستان تبریز، به این شهرستان پیوست و از دهستان‌های تابعهٔ بخش مرکزی شهرستان تبریز شد.




۰ نظر
محمد

معرفی شهرستان ورزقان

معرفی شهرستان ورزقان

ورزقان

یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان ورزقان واقع شده و مرکز این شهرستان است. این شهر در ۴۰ کیلومتری غرب اهر و ۷۸ کیلومتری شمال تبریز واقع شده‌است. در دهه چهل ورزقان قصبه‌ای بود که ۱۳۹۵ نفر جمعیت داشت. طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته‌است، این شهر با جمعیتی بالغ بر ۳٬۵۴۹ نفر، چهل و ششمین شهر پرجمعیت آذربایجان شرقی می‌باشد.

زمین‌لرزه‌هایی در سال ۱۳۹۱ در ۱۰ کیلومتری ورزقان و ۱۷ کیلومتری اهر اتفاق افتاد و به زمین‌لرزه‌های اهر، هریس و ورقان معروف شد که باعث کشته‌شدن ۳۰۶ نفر و زخمی‌شدن ۵٬۰۰۰ نفر شد


۰ نظر
محمد

بئکوو bekrabad

بئکوو bekrabad

روستای بکراباد

ورزقانا تابع اولان کد درین بیری بئکوو کندی دی کی . بو کت مین نفره یوخون نوفوسو و ایکی یوزه یاخین دا خانواری وار
بئکوو کندی  گونی طرفیننن دوری ،کروی وامیر اباد کندینه
گوزئی طرفیننن کیغال و قیه قشلاخ کندینه
گون چیخاننان تزه کت و توخومدیل کندینه
و گون باتانناندا لیلی خانا و یاشیل کندینن همسایادی

ترجمه

این روستا در فاصله 10 کیلومتری شمال ورزقان با جمعیتی نزدیک 1000 نفر و حدود 200 خانوار می باشد
روستا های هم جوار این روستا تازه کند بکراباد - کیقال - قیه قشلاق -لیلی خانه - یاشیل - درویق - کرویق - امیر آباد و تخدل می باشند
   


۰ نظر
محمد