ادیان در منطقه ورزقان و خاروانا ( قره داغ )
تاریخ ادیان در منطقه ورزقان و خاروانا
دین وانسان
انسان همیشه برای حل مشکلات خود به یک قدرت ماوراء الطبیعه متوسّل میشود و این قدرت در انسانها با پرستش حیوانات و اشیاء ، خورشید و گاهی موجودات افسانهای و بتپرستی و غیره نمود پیدا کردهاست.
از اینکه دین از چه زمانی پیدا شدهاست و منشاء و مبداء آن چیست کاملاً مشخص نیست. در تعریف دین میتوان گفت: رابطه یِ بین محدود با نامحدود ، رابطه یِ فنا با ابدیت یا وسیله ای که انسان را به منظور درک سبب وجودی خود بسوی چیزی ورای وجود خودش راهبر شود .
دین در حقیقت اعتقاد به یک منشاء و یک مبداء است. انسان به اصطلاح بی دین نیز به چیزی اعتقاد دارد و همین اعتقاد وی را به سوی هدفی وراء وجود خود میبرد . انسان به هنگام در ماندگی امید به کمکی دارد که شاید مبداء آن را نمیداند . مولانا میفرماید :
چون به وقت رنج و محنت زود مییابی درش باز میجـوئی او کجـا درگـاه او را باب کـو
از روی قراین و شواهد چنین بر میآید که« انسانهای" نئاندرتال" نخستین آدمهای متدین در روی زمین بودهاند.»[1] از انسانهای ملقب به نئاندرتال آنچه به دست آمده نشان میدهد که در فکر آنها "جرثومه"یعنی پرستش ارواح برای نخستینبار تکوین یافته است . انسانهای نئاندرتال مردگان را دفن میکردهاند.
بعد از انسانهای نئاندرتال در بیست وپنج هزار سال قبل به انسانهایی برمی خوریم که به "کرومایونها" معروفند اینان به روش صحراگردی و کوچ نشینی زندگی میکردند و به شکار روزگار میگذراندند. آنان نیز مانند نئاندرتالها مردگان را دفن میکردند . و جالب اینکه آنها استخوان و بدن مردگان را با رنگ قرمز ملوّن میکردند.
در عصر نوسنگی با توجه به دفن مردگان و احتمالاً سوزاندن مردگان ، دین تحول نوینی داشتهاست و آثار مختلف از پرستش خورشید و ستارگان و سحر و جادو به دست آمدهاست.
ادیان مرسوم در منطقهی ورزقان
قبل از اسلام
سومریان بیش از چهار هزار الهه داشتهاند که هر کدام مظهر جزئی از مظاهر طبیعت به شمار میرفتند از جمله:
1. آنو ( Anu) = خداوند آسمان
2. ان هیل (En hil) = خداوند جنگ و جنگجوها
3. سین (Sin) = خدای ماه
4. بابار که خدای آفتاب بود و بعدها نامش را شمس گفتند.[2]
شامان – شامانیزم
دین شامان از آئینهای مغولی بود که بعضی از اقوام ترک نیز با توجه به شرایط تاریخی این دین را قبول کردند.[3] و هونها که از آداب و رسوم و جشنهایشان مشخص است بیشتر به فلسفه آئین شامانیزم اعتقاد داشتهاند و به آن متوسل شدهاند.[4]
(در ورزقان و روستاهای اطراف"شاماما"نامی هست که بر روی دختر ها گذارده میشود.)
اورارتویی ها نیز از خدایان زیادی نام برده اند از آن جمله "خالدی " خدای جنگ ، که در سطر اول کتیبه سیغندل نیز از آن یاد شدهاست. از دیگر خدایان اورارتویی"تی شبا" و" شیونی" بودهاست. این سه خدای یاد شده از مهمترین خدایانی بودند که در معابد اورارتویی قرار داشت. در معابد اورارتویی خدایان زیادی وجود داشتهاست.
خالدی، خداوند والا مقام معبد بزرگ اورارتویی بوده که روی یک شیر ایستادهاست وی همسر الههیِ "آرویانی"بود و خداوند جنگ به حساب میآمد و در مواقع جنگ از وی طلب پیروزی میکردند و به آن دعا میکردند.
تی شبا، خداوند رعد وبرق بود که در مقام دوم معابد قرار داشتهاست و معتقد بودهاند که همیشه در دستش روشنایی وجود دارد .
شیوینی، الههیِ آفتاب بود که مردی زانو زده و در دستش صفحهیِ خورشید وجود داشتهاست.
اوراتویی ها علاوه بر این سه خداوند برای شهرهای خود خداوندی را مورد احترام قرار میدادند. ونیز"توتم"ها خداوندان مشترکی بودند که مفهوم آنها خداوندان زمین، دریا، آب، غارها، کوهستانها و غیره بود.
حضور اورارتوییها در ورزقان سالها طول کشیدهاست و سیغندل از مهمترین قلاع آنها محسوب میشود ولی اینکه عقاید مذهبی آنها تا چه حد مورد استقبال قرار گرفته هنوز جای سؤال است.
زروانی از ادیان باستانی بوده که در ورزقان و اطراف آن پیروانی را داشتهاند کلمه زرآوا نیز احتمالاً بازماندهیِ این دوران در بسیاری از نقاط آذربایجان باشد. این دین و عقاید آن در دوران مختلف تا پذیرفتن اسلام هرچند با تغییراتی در بین مردم این منطقه رایج بودهاست.
پیروان زروانی بر این عقیده بودند که"اکرانه" خدای بزرگ و خالق اهورامزدا و اهریمن میباشد. زروانیان آغاز و پایانی را برای جهان قایل نبودند و آن را همیشه جاودانی میدانستند و معتقد به دو خدا بوند، یکی از خدایان آفرینندهی نیکی و دیگری آفرینندهی بدی است که درآیین زرتشت از آنها به عنوان اهورامزدا و اهریمن یاد میکردند. اکثر دانشمندان معتقدند که رابطهای میان دین زروانی و مانویان وجود دارد.[5] در این آیین،"زروان"خدای زمان است و زروانیان عقیده داشتند که اهورامزدا و اهریمن فرزندان زروان بودهاند.[6]
پیروان زروانی عناصر اربعه یعنی روشنایی، آب، خاک و باد را مقدس میشمردند. این احتمال وجود دارد که تا قبل از گسترش دین زرتشت، زروانی بیشترین پیروان را در منطقه ورزقان وخاروانا داشتهاست.
)
زرتشتی، از زمان مادها در آذربایجان رو به پیشرفت نهاد. این دین در بین درباریان ماد و مغان پذیرفته شد.[7] مغان در دوران عظمت پادشاهی ماد مردمانی فعال بودند و در سراسر کشور پراکنده بودند و به عقیدهیِ هرودوت ، مغان خوابگذاران دربار ماد بودند.
در دوران مادها دین زرتشتی در میان عامه مردم مورد پذیرش قرار نگرفت. در زمان هخامنشیان آزادی دینی رواج داشت ولی آنچه از مطالعات و کتیبههای منصوب به آنان پیداست این است که مادها و پارسهای تابع هخامنشی از سه خدای جداگانه بر خوردار بودند:
1. دین پادشاهان: اهورامزدا را از همه خدایان برتر می دانستند و معتقد بودند زمین و آسمان را او آفریدهاست و شاه به فضل او فرمانروایی میکند و این دین را مزدایی نیز میگفتند.
2. دین مردم: عامّهیِ مردم عناصر اربعه یعنی روشنایی ( روز یا خورشید و شب یا ماه ) آب و خاک و باد را مقدّس میدانستند. عامهیِ مردم معتقد به قربانی کردن حیوانات بودند که آن هم با آیین خاصّی صورت میگرفت از آن جمله قربانی باید به جای پاکی برده میشد و بعد از دعا برای شاه و مردم که در حضور"مغ"بایستی این کار صورت می گرفت، آن را میپختند و مغ سرودی را میخواند و بعد صاحب قربانی آن را میبرد و هر آنچه میخواست با آن میکرد. با توجه به این مطالب بایستی اذعان کرد که دین مردم در زمان هخامنشی نوع تغییر یافتهیِ دین زروانی بود.
3.مغان قبیلهای بودند که یهُوه را پرستش میکردند و متعلق به مادها بودند.
اشکانیان در اوایل قدرتگیری معتقد به مذهبی نبودند آنها فقط اشک را که بانی و موسس سلطنتشان بود را میپرستیدند بعدها بعضی آیین زرتشتی زمان هخامنشی از جمله تقابل خیر و شر و اهریمن و اهورامزدا را قبول کردند و بعضی از آنها سحر و جادو را قبول داشتند.[8]
اما اکثر محققان معتقدنددر زمان اشکانیان و حکومت آتورپاتکان در آذربایجان عقاید مردم بر مبنای مهر پرستی و ناهید پرستی بودهاست و به عقیده کریشمن نوعی تثلیث بود و اهورامزدا و مهر و ناهید مورد احترام بود. در زمان هخامنشی اهورامزدا بیشتر مورد توجه بود و در زمان اشکانیان ناهید و بعدها مهر از اهمیت زیادی برخوردار گشت.[9]
میتراییان و مهر پرستان از ویژگی اخلاقی خوبی برخوردار بودند، و آرزوی برخورداری از جاودانگی یکی از جاذبههای مهرگرایی بود که در ترویج آن بسیار مؤثّر بود و این دین بعدها در اروپا و حتی آفریقا پیروان زیادی پیدا کرد.
پرستشگاههای آناهیتا که اغلب در آن به نیایش مهر و ناهید میپرداختند معمولاً در بالای کوهها و در مکانهای صعب العبور ساخته میشدهاست. قلعهها و پلهایی بانام " قیز "در آذربایجان به وفور وجود دارد از جمله مکانی بنام "قیزقالاسی" در نزدیکی روستای دونگاه که نشانگر احترام به ناهید که گاهی آن را الهه آب و باران نیز میگفتند، میباشد.
معابد و پرستشگاهها را آتشکده میگفتند[10]و در این آتشکدهها نگهبانانی را میگذاشتند تا مواظب باشند که آتش آتشکده خاموش نشود.
آتش به اندازهای مورد توجه و احترام بود که سعی میشدهاست دراجاقهائی که در خانهها موجود بود نیز خاموش نشود و این وظیفه بر عهدهیِ پدر خانواده بود.
خاموش شدن آتش اجاق به معنای از بین رفتن دودمان بود. امروزه در بین مردم روستاهای منطقه ورزقان از جملهی نفرینی استفاده میشود که باقی مانده دوران احترام به آتش است؛
اٌجاقین سونسون! ، این جملهی نفرینی، در بین مردم، دعا برای از بین رفتن دودمان یک شخص است.
وجود آثار بسیار زیادی از آتشکدهها در منطقه نشان از گسترش آیین مهرپرستی در مناطق ورزقان و خاروانا محسوب میشود.
مانویان و مزدکیان
در زمان ساسانیان، دین زرتشتی به صورت رسمی مورد توجه قرار گرفت و این آیین از طرف دولت ساسانیان به عنوان دین رسمی کشور معرفی شد.
مذهب متداول دوره ساسانی در غرب ایران گونه ای از دیانت زرتشتی بود که جنبه زروانی داشته است.[11] همانطوری که قبلاً اشاره شد آیین زروانی در ورزقان تا سالها با تغییراتی به حیات خود ادامه دادهاست.
در این زمان زرتشتی به سه فرقه تبدیل شد: مجوسیان ، زروانیان، و کیومرثیان.
غیراز سه فرقهی مذکور« دو آیین الحاقی دیگر در ایران به وجود آمد: مانویان که آن را"مانی" پدید آورد و در سراسر اروپا و آسیا پیروانی داشت و مزدکیان که معتقد به نوسازی اجتماعی بر اساس مردمگرایی بودند و چیزی نمانده بود که شالودهیِ شاهنشاهی را در ایران فرو ریزد.»[12]
"مانی"در حدود سال 216 میلادی به دنیا آمد، نسب وی با خانوادهیِ اشکانیان مرتبط بود. پدرش اهل همدان بود و در بابل بزرگ شد. آیین وی « متأثر از عرفان گنوسی[13]بود که با دیدگاه نور و ظلمت در آمیخت و با برخی آرای هندی – بودایی پرداخته کرد.»[14] البته مانی در اندیشه هایش با گنوسی تفاوتهایی داشت از آن جمله مانی معتقد بود که نور جاودانی است و گنوس معتقد بود که آن از جایگاه اصلیش سقوط کرده است. گنوسیان آفرینش را اهریمنی میخواندند ولی مانی چنین اعتقادی نداشت.
مانی عناصر را دارای دو جوهر میدانست؛ یکی خیر و دیگری شر، وی شعایر غسل را در آیین خود حفظ کردهبود او خود را"فارقلیط"همان تسلی بخشی که مسیح وعده داده بود یعنی آخرین حواری عیسی و کسی که حقایق الهی را به او فرستاده میشود میدانست.[15]
"مزدک"از واعظان بود که کشور را به بینظمی کشید. تعالیم وی نیز بر مبنای تعالیم مانی استواربود و او نیز عنصر جهان را از خیر و شر میپنداشت با این تفاوت که خیر در اراده انسان است و شر تصادفی است «جهان از سه عنصر آب، آتش و خاک سرزده است و از آمیزش این سه تشکیلات خیر و شر پدید آمده است.»[16]
منظور اصلی مزدک بر پا کردن نهضتی بر علیه مقررات ناعادلانه حاکم بر جامعه آن زمان و در هم شکستن سنتهای اجتماعی منحط آن عهد بودهاست.[17]
مزدکیان حکومت ساسانی را به چالش کشاندند. انوشیروان، مزدکیان را قتل عام کرد و مزدک و پیروانش به آذربایجان گریختند، حضور و نفوذ مزدکیان تا سالها بعد از حملهی اعراب به ایران در آذربایجان وجود داشته است. رییسنیا معتقد است: « بعد از شکست دولت ساسانی و فتح آذربایجان نیز مزدکیان موجودیت خود را در آذربایجان حفظ کردند و ای بسا که دژهای خود را در مناطق کوهستانی آذربایجان بخصوص قرهداغ و دامنههای سبلان و طالش حفظ کردند.»[18]
مزدکیان در آذربایجان ماندند و بعدها در فرقههای مختلفی در ایران پراکنده بودند.
خُرَّمیِّه – خُرَّم دینان در دورهی مامون عباسی نهضت مذهبی اشتراکی با احساسات ملی بوجود آمد که پیشوایی آن را"جاویدان بن سهل"بر عهده داشت و آن را خرمیه یا خرمدینان خواندند که مرکز اصلی آن در شهر بذ در سرزمین قرهداغ میباشد. این فرقه از بازماندگان مزدکیان بود که بعد از ورود اسلام در آذربایجان ماندهبود.
« بعضی وجه تسمیهی خرمدینان را از نام"خُرَّمِه"زن مزدک گرفتهاند و گویند آن زن بعداز مرگ شوهرش به ری گریخت و دین او را رواج داد.»[19] گفتهمیشود: در سال 218 ( ه. ق)عدهی زیادی از مردم اصفهان همدان و غیره مذهب خرمی را پذیرفتند. خرمدینان را به سه فرقه تقسیم میکنند: ابومسلمیه، ماهانیه و اسپید جامه که دو سلک اولی در فارس و خوزستان حضور داشتند و خرمدینان آذربایجان بر سلک اسپید جامه بودند.
« خرمدینان بر پایهی عقاید مزدکیان قرن پنجم میلادی پدید آمدند و مانند مزدکیان پیرو ثنویت بودند. یعنی به وجود دو مبداء جهانی اعتقاد داشتند که دائم در نبردند، یعنی روشنایی و تاریکی، خیروشر و اهورامزدا و اهریمن معتقد بودند.»[20] خرم دینان عدم تساوی مالی را آفریدهی اهریمن میدانستند و با سازمان ظالمانهیِ اجتماع مبارزه میکردند آنها ریشهی بی عدالتی را در مالکیت خصوصی میدانستند و معتقد بودند باید اراضی در دست کشاورزان باشد.
خرمدینان معتقد بودند خداوند دایماً در افراد انسانی حلول میکند و تجسّم مییابد و آدم، موسی، و عیسی و محمد( ص ) و سایر پیامبران را تجسمی از ایزد میشمردند و از خلافت متنفر بودند.[21]
مسیحیت از نخستین سالهای قرن چهارم میلادی و از هنگام به رسمیت شناختن مسیحیت در ارمنستان به عنوان دین رسمی و از حدود سال 313 م امپراطوری روم نیز مسیحیت را به رسمیت شناخت.[22]مسیحیت از این زمانها پیروانی را در منطقهیِ ورزقان داشتهاست و برابر با گفتهی قدما و آنچه در کتابهای تاریخی نوشته شدهاست بیشتر به شغل آهنگری مشغول بودهاند. و در قلعههای نزدیک سیغندل زندگی میکردهاند. لازم به توضیح است که ارامنه در سال 298 میلادی وارد آذربایجان شده و مدتی را در اینجا حکومت کرده اند. " ادوین رایت "معتقد بود: مردم در آذربایجان یا با رغبت و یا از سرناگزیری دین مسیحیت را پذیرفتند. اما در منطقه ورزقان چندان دوام نیاورده و از بین رفت و اینک اندک پیروان مسیحیت در تبریز زندگی میکنند.
اسلام و تشیع در ورزقان
دین اسلام در سال 22 هجری قمری ودر زمان عمر وارد آذربایجان شد. و طی چهارصد تا پانصد سال مردم آذربایجان به دین اسلام مشرف شدند. خلافت حاکمان سنی مذهب باعث رواج مذهب تسنّن در آذربایجان و بخصوص ورزقان و خاروانا شد. مردم در این منطقه بیشتر معتقد به مذهب سنی شافعی بودند. احمد ابن گشتاسب دزماری[23] از دانشمندان بزرگ مذهب شافعی در منطقه به حساب میآمد.
اما با ظهور تصوف در اردبیل و آذربایجان مردم قرهداغ به سمت آنها گرویدند و با شور و اشتیاق فراوان از عصر صفوی به بعد، به مذهب دوازده امامی روی آوردند. حتی در گسترش شیعه نیز به خانقاه اردبیل و سپس به پادشاهان صفوی کمکهای شایانی کردند.
از علمای بزرگ تشیع میتوان استاد محمد تقی جعفری را نام برد که اصلیت ورزقانی دارد و از شهرت جهانی برخوردار است.
از دیگر علمای بزرگ تشیع در سرزمین ورزقان و خاروانا میتوان به بزرگانی چون، میرزا احمد مجتهد دینوری، که از فقها و محدثین طراز اول جهان اسلام بود و سید محمدحجت کوهکمری از مراجع تقلید و میرزاحیدر علیاری، ملا علی علیاری ،میرزا محمدعلی آوانسری و ملاجواد ورزقانی اشاره کرد.
1 تاریخ جامع ادیان - جان ناس - ترجمه علی اصغر حکمت ص 6
۲ فرهنگ دانستنیها – محمد نژد ص 62
۳ ترکون قیزیل کیتابی – رفیق اوزده ک ، ج 1 ص 20
۴ اسرار فرمانروائی اتیلا – وس رابرتز ص 108
۵ اصل و نسب دینهای ایران باستان – عبدالعظیم رضائی صص 47 و 48
۶ دینهای ایرانی پیش از اسلام – مهدی باقری ، ص 76
۷ ماد ها – جلیل ضیاءپور ص 426
۸ آذربایجان پیش از تاریخ و پس از آن – سید اسمعیل وکیلی ص 150
۹ ایران از آغاز تا اسلام – کریشمن ص 319
۱۰ یشت ها - ابراهیم پورداوود ج 1 ص 173
۱۱ دینهای ایرانی در پیش از اسلام – مهدی باقری ، ص 88
۱۲ایران و تمدن ایرانی – کلمان هورا – ترجمه حسن انوشه ص 200
۱۳ مجموعه فرق یا تفکراتی است که برای رسیدن به حقیقت و خروج از مادّیات به یک نوع شناخت غیرحسّی ، غیر علمی و غیر عقلی معتقد بودند (مجلّۀ معارف – دورۀ دوازدهم – شمارۀ 1و 2 فروردین 1374)
۱۴ اسطوره آفرینش در آئین مانی – ابوالقاسم اسماعیل پور ص 13
۱۵ ایران و تمدن ایرانی – کلمان هورا ترجه حسن انوشه ص 200
۱۶ ایران و تمدن ایرانی - کلمان هورا ، ترجمه حسن انوشه ص 206
۱۷ دینهای ایرانی پیش از اسلام – مهدی باقری ص 136
۱۸ آذربایجان در سیر تاریخ
۱۹ نظری به تاریخ آذربایجان - جواد مشکور ص 128
۲۰ تاریخ ایران – پیگولوسکایا ، یالوبوسکی و ...... ، ترجمه کریم کشاورز ، ص 190
۲۱تاریخ ایران – پیگولوسکایا ، یالوبوسکی و .......، ترجمه یِ کریم کشاورز
۲۲آذربایجان در سیر تاریخ – رحیم رئیس نیا
۲۳ احسن التقاسیم فی معرفة المقالیم – احمد مقدسی